جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ علي دري نقل کردند: روزي از شهرکرد به طرف شهر مقدس قم مي‏آمدم. سوار ميني‏بوس بودم. راننده برايم تعريف کرد که ما ميني‏بوسداران حسينيه‏اي درست کرده‏ايم به نام حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام). از يکي از راننده‏ها پول خواستم ايشان پول نداد و اضافه بر آن مسخره هم کرد و دستش را به شکمش زد و گفت: اين ابوالفضل العباس من است. مدتي از اين جريان گذشت تا روز عاشوراي همان سال شد. اين شخص گستاخ تصادف کرد و فرمان ماشين به شکمش فرو رفت. وقتي من به عيادتش رفتم ما را که ديد منفعل شد و پشيمان از گذشته شده بود. فقط خجالت مي‏کشيد که چرا من چنين گستاخي را کردم. [ صفحه 605]