شخصي از اشخاص متدين استان کرمان براي بنده نقل کرد: که خانمي به نام سيده زهرا کلانتري اهل کرمان حدود 50 و چند سال پيش در اوايل ازدواجش با شوهرشان که ايشان در حال حاضر مرحوم شدهاند، شبي به عروسي يهوديان دعوت شدند. و شب را در آن جا به خوشگذراني پرداختند. ايشان بعد از عروسي به خانه ميرود و ميخوابد. همان شب در عالم خواب ميبيند که با گرز آتشين به سوي ايشان ميآيند و ميگويد تو سيدي! اولاد پيغمبري! چرا در عروسي يهوديها شرکت کردي! ايشان ميگويد: آقا غلط کردم؛ اشتباه کردم؛ ديگر نميروم. مرا ببخشيد. آن شخص ميگويد: بگو «يا ابالفضل عليهالسلام» ايشان ميگويد و خلاص ميشود.
|