بسم الله الرحمن الرحيم‏ الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم و غاغصب حقوقهم و منکر فضائلهم و مناقبهم من الجن و الانس اجمعين من الاولين و الآخرين الي يوم الدين قرآن کريم، ما را به بهره گرفتن از وسايل معنوي دعوت کرده مي‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون» (مائده / 35): اي افراد با ايمان خود را از خشم و سخط الهي واپاييد، و براي تقرب به او وسيله‏اي جستجو کنيد، و در راه وي جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد. توسل به اسما و صفات حسناي الهي که در کتاب و سنت وارد شده است، چنان که مي‏فرمايد: «و لله الاسماء الحسني فادعوه بها» (اعراف / 180): اسماء حسني مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله‏ي آنها بخوانيد. در ادعيه‏ي اسلامي، توسل به اسما و صفات الهي فراوان وارد شده است. توسل به دعاي صالحان که برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياي [ صفحه 6] خاص خداوند است تا براي انسان از درگاه الهي دعا کنند. قرآن مجيد به کساني که بر خويشتن ستم کرده‏اند (گنهکاران) فرمان مي‏دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت کنند، و هم پيامبر براي آنان طلب آمرزش کند. و نويد مي‏بخشد که: در اين موقع خدا را توبه‏پذير و رحيم خواهند يافت، چنان که مي‏فرمايد: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما» (نساء / 62) در آيه‏ي ديگر، منافقان را نکوهش مي‏کند که چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا درباره‏ي آنان از خداوند طلب آمرزش کند، سرپيچي مي‏کنند؟! چنان که مي‏فرمايد: «و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم و رأيتهم يصدون و هم مستکبرون» (منافقون / 5). از برخي از آيات برمي‏آيد که در امت‏هاي پيشين نيز چنين سيره‏اي جريان داشته است. في‏المثل، به صريح قرآن، فرزندان يعقوب (ع) از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براي آنان طلب آمرزش کند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده‏ي استغفار داد: «يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم» (يوسف / 97 - 98). ممکن است گفته شود: توسل به دعاي صالحان در صورتي عين توحيد (و يا لااقل مؤثر) است که کسي که به او توسل مي‏جوييم در قيد حيات باشد، ولي اکنون که انبيا و اوليا از جهان رخت بربسته‏اند، چگونه توسل به آنان مي‏تواند مفيد و عين توحيد باشد؟ در پاسخ به اين سوال يا ايراد، دو نکته را بايستي يادآور شويم: الف - حتي اگر فرض کنيم شرط توسل به نبي يا ولي حيات داشتن آنهاست، [ صفحه 7] در اين صورت توسل به انبيا و اولياي الهي پس از مرگ آنان، تنها کاري غير مفيد خواهد بود، نه مايه شرک؛ و اين نکته‏اي است که غالبا از آن غفلت شده، و تصور مي‏گردد که حيات و موت، مرز توحيد و شرک است! در حالي که بر فرض قبول چنين شرطي (حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان)، زنده بودن شخص نبي و ولي، ملاک مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحيدي بودن و شرک‏آميز بودن عمل! ب - مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد: 1. فردي که به وي توسل مي‏جويند، داراي علم و شعور و قدرت باشد؛ 2. ميان توسل‏جويندگان و او ارتباط برقرار باشد؛ و در توسل به انبيا و اوليايي که از جهان درگذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درک و شعور، و وجود ارتباط ميان ما و آنان) به دلايل روشن عقلي و نقلي، تحقق دارد. در جايي که به تصريح قرآن، شهداي راه حق حيات و زندگي دارند، مسلما پيامبران و اولياي خاص الهي که بسياري از ايشان خود نيز شهيد شده‏اند: از حيات برتر و بالاتري برخوردارند. بر وجود ارتباط ميان ما و اولياي الهي دلايل بسياري در دست است که برخي را ذيلا يادآور مي‏شويم: 1. همه مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) را خطاب قرار داده و مي‏گويند: السلام عليک ايها النبي و رحمةالله و برکاته؛ آيا آنان به راستي که «لغوي» انجام مي‏دهند و پيامبر اين همه سلام را نمي‏شنود و پاسخي نمي‏دهد؟! 2. پيامبر گرامي در جنگ بدر دستور داد اجساد مشرکان را در چاهي ريختند. سپس خود با همه‏ي آنان سخن گفت. يکي از ياران رسول خدا عرض کرد: آيا با [ صفحه 8] مردگان سخن مي‏گوييد؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد. [1] . 3. رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) کرارا به قبرستان بقيع مي‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مي‏کرد: «السلام علي اهل الديار من المؤمنين و المؤمنات. و بر اساس روايتي ديگر مي‏فرمود: «السلام عليکم دار قوم مؤمنين» [2] . 4. بخاري در صحيح خود آورده است: روزي که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در گذشت، ابوبکر وارد خانه‏ي عايشه شد. سپس به سوي جنازه‏ي پيامبر رفته، جامه از صورت پيامبر برگرفت و او را بوسيد و گريست و گفت: «بأبي أنت يا نبي الله لا يجمع الله عليک مؤتتين، أما الموتة التي کتبت عليک فقدمتها» [3] . پدرم فداي تو باد اي پيامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگي که بر تو نوشته بود، تحقق يافت. چنانچه رسول گرامي حيات برزخي نداشته و هيچگونه ارتباطي ميان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبکر به او خطاب کرده و گفت: يا نبيي الله. 5. اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) آنگاه که پيامبر را غسل مي‏داد به او چنين گفت: بأبي أنت و أمي يا رسول الله لقد انقطع بموتک ما لم ينقطع بموت غيرک من النبوة و انبياء و أخبار السماء... بأبي أنت و أمي اذکرنا عند ربک و «جعلنا من بالک» [4] پدر و مادرم فداي تو باد اي رسول خدا، با مرگ تو چيزي منقطع گرديد، که با مرگ [ صفحه 9] ديگران منقطع نگرديده بود؛ با مرگ تو رشته نبوت و وحي گسسته شد... پدر و مادرم فداي تو باد، ما را نزد خدايت به يادآور، ما را به خاطر داشته باش. در پايان يادآور مي‏شويم که توسل به انبيا و اوليا صورت‏هاي مختلفي دارد که مشروح آن در کتب عقايد بيان شده است. [5] . اين مطالب نقل شده، وظايف ما را نسبت به توسلات حضرت قمر بني‏هاشم (عليه‏السلام) روشن مي‏کند.

[1] صحيح بخاري، ج 5، باب قتل ابي‏جهل، سيره ابن هشام: 2 / 292 و غيره. [2] صحيح مسلم، ج 2، باب ما يقال عند دخول القبر. [3] صحيح بخاري، ج 2، کتاب الجنائز، ص 17. [4] نهج‏البلاغه، بخش خطبه‏ها، شماره 235. [5] منشور عقايد اماميه، شرحي گويا و مستدل از اهالي شيعه اثناعشري در يکصد و پنجاه اصل، از تأليفات حضرت آيت الله جعفر سبحاني.