حدود هفت سال پيش بنده در خواب ديدم در اتاق ما به روي درياي عظيمي باز ميشد و من در خواب دختر کوچکي که متعلق به خانواده ما بود ديدم که به طرف دريا رفت و ناپديد شد و من با التماس از پسر امالبنين (عليهاالسلام) حضرت اباالفضل (عليهالسلام) کمک خواستم، که ناگهان دو دست و قسمتي از سر از آب بيرون آمده و دخترک را به ما تحويل داد و جلوي در اتاق گذاشت و من در خواب گريه ميکردم و با شوق ميگفتم: که به همه خواهم گفت که حضرت ابوالفضل العباس (عليهالسلام) را ديدهام.
مدتي بعد از اين قضيه يکي از نوههايم که حدود سه سال و نيم داشت و از
[ صفحه 569]
سادات حسيني ميباشد بر اثر اتفاق در رودخانه کلاردشت غرق ميشود و به مدت 18 ساعت با تلاش شديد گروههايي از غواصان چالوس جسد اين نوگل نشکفته را به دست ميآيد. در حالي که هيچ آسيبي به جسم طفل رنجورش وارد نشده بود ولي ما شنيده بوديم در آن منطقه کساني بودند که غرق شدند و جسدشان هيچ وقت به دست خانوادشان نرسيده و ما اينکه لااقل جسم طفل سه سالهمان را به عنايت حضرت اباالفضل بدست آورديم باعث شادي ما شد و باعث شد که ما سالها چشم انتظار نباشيم. اميدوارم به حق حضرت اباالفضل العباس (عليهالسلام) هيچ اميدي را نااميد نفرمايد.
|