نامه يکي از زراره رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) علويه خانم موسويان که پس از احوال‏پرسي، دو کرامت را مرقوم داشته‏اند که ملاحظه مي‏فرمايد: اينجانب يکي از سادات موسوي مي‏باشم. حدود هشت سال پيش در خواب‏ [ صفحه 568] ديدم عده‏اي سوار ماشين بوديم و به طرف وادي السلام قم در حرکت بوديم که ناگهان تصادف مهيبي براي ما واقع شد و بنده در خواب فرياد کشيدم «يا اباالفضل عليه‏السلام» و در ادامه خواب ناگهان با کمال تعجب ماشين و سرنشينان بدون هيچ صدمه‏اي نجات يافتند. عصر همان روز اتفاقي شبيه همين خواب براي پدر شوهرم اتفاق افتاد و ماشين با شدت با ايشان برخورد کرد و اينجانب تا اين قضيه را شنيدم به ياد خواب ديشب افتادم و گوسفندي براي حضرت ابوالفضل (عليه‏السلام) و سلامتي ايشان نذر کردم. و دو عدد از النگوهايم را براي اين موضوع از دست درآوردم و با عنايت باب الحوائج ابوالفضل (عليه‏السلام) پدر شوهرم از مرگ حتمي رهايي پيدا کرد و ما نيز دريچه‏اي از کرامت براي امام حسين (عليه‏السلام) را به چشم ديديم. خادمه اهل‏بيت. قم مقدسه‏