جناب آقاي محمد ديدهبان نقل کردند که:
آقاي مرحوم عباس کهريزکي که مسئوليت واحد تأسيسات و برق صحن مقدس حضرت عباس (عليهالسلام) را به عهده داشت براي خود اينجانب نقل نمود
[ صفحه 565]
که، روزي پسرش به نام (صاحب) مشغول چراغاني منارههاي حرم مطهر حضرت عباس (عليهالسلام) بود که از بالاي پشتبام به وسط حياط صحن سرنگون ميشود. مردم جمع ميشوند و او را به بيمارستان عباسيه شهر کربلا ميبرند و به علت حال بسيار وخيم او توسط پزشکان بستري ميگردد.
خود او نقل ميکند که هنگامي که روي تخت بيمارستان دراز کشيده بودم، ناگهان شخصي با لباس سفيد با تندي به بنده خطاب کرد که اينجا چه ميکني؟ برخيز و برو کارهايت را انجام بده.
من که ترسيده بودم با همان لباس بيمارستان از روي تخت بلند شدم و فرار کردم، در خيابان افرادي که مرا به بيمارستان آورده بودند، با تعجب به من نگاه ميکردند و ميپرسيدند که اينجا چه کار ميکني؟ و چرا از بيمارستان فرار کردي؟
من شرح ماوقع را برايشان شرح دادم و خلاصه، اين از وقايع مشهور آن زمان در کربلا بود.
|