خانم نرجس فريماني از يزد طي نامهاي به انتشارات مکتب الحسين (عليهالسلام) کرامتي را اين گونه نگاشتهاند:
پس از دو سال که از ازدواجمان گذشت خداوند بچهاي را به ما عنايت کرد ولي طلاح نبود و نه ماهه در شکم مرد بعد از يک سال و نيم مجددا حامله شدم که پس از تولد به علت نارسايي خوني به مدت شش روز در دستگاه، آنهم جلوي چشم ما پرپر شد و غم سخت از دست دادن دو فرزند برايمان سخت آمد و به قدري گريه و زاري ميکرديم در همين اثنا متوسل به حضرت عباس (عليهالسلام) متوسل شدم و همسرم در خواب ايشان را سوار بر اسب ديده بود که فرموده بودند: اين فرزند (دختر که در دستگاه بود) را به من بده من خودم زودتر به مادرش ميرسانم.
[ صفحه 559]
پس از بازگفتن جوابش دو ماه بيشتر نشد و هنوز زخم عمل سزارين من کاملا خوب نشده بود که متوجه حاملگي سوم شدم، در حالي که تمام دکترهاي برجسته يزد گفته بودند به تو توصيه ميکنيم که ديگر حامله نشوي چون تمام فرزندانت به همين بلا گرفتار ميشوند و شما ناسازگاري خوني داريد. به برکت آقا ابوالفضل (عليهالسلام) پس از نه ماه ناراحتي و نگراني «ابوالفضل» عزيزم به دنيا آمد و الآن دو سال دارد و بسيار زيبا و دوست داشتني است. و در بين تمام افراد فاميل و دوست و آشنا محبوب شده است.
ما هم به برکت عنايت آن حضرت شبهاي تاسوعا نذر شعله زرد داريم و گوسفندي هم ذبح کرديم و روضه و مراسمي به ياد و نام آقا امام حسين (عليهالسلام) و آقا ابوالفضل (عليهالسلام) گرفتيم.
|