در سال 1374 بود. مشکلي پيش آمد. ايام ماه صفرالمظفر بود. حقير در حومه کاشان مشغول تبليغ بودم. خانواده‏ام در قم بودند. شبي تصميم گرفتم براي برطرف شدن مشکلي به هم نام خودم حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) از طريق ذکر شريف: يا کاشف الکرب... لذا در دل شب. در اتاقي تاريک با توجه و اشک چشم در حال راه رفتن در اتاق با صداي آهسته به طوري که اهل خانه نفهمند مکرر گفتم: [ صفحه 439] «يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربي بحق أخيک الحسين عليه‏السلام» فرداي آن شب، زماني که به طرف مجلس روضه مي‏رفتم که منبر بروم به قم تلفن زدم. خانواده گفتند: مشکل بر طرف شد. آري، با وساطت کسي که هم و غم حسين برطرف شد هم و غم هم رفع شد.