در تاريخ 21 / 9 / 80 شمسي جناب آقاي حاج قربانعلي نريمان 74 ساله اهل و ساکن قريه مذکور درباره کرامت مسجد حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) شهر گوگان از قول يکي از دوستانش چنين نقل کرد:
اينجانب در گذشته با يک نفر، رفاقت داشتم. اهل يکي از دهات اطراف خسروشهر (خسروشاه) [1] بود. روزي برايم گفت:
بنده ده رأس گوسفند داشتم. روزي موقع شامگاه آنها را به آغل و جايگاه حيوانات آوردم و در آن را محکم بستم. شب که سپري شد، سحرگاه از خواب بيدار شدم، رفتم دامها را از «مراح» بيرون کنم و براي چرانيدن به چراگاه ببرم.
متأسفانه، ديدم گوسفندان مريض نيستند، بلکه مورد دستبرد قرار گرفتهاند. لذا شروع به تفحص کردم و همه جا را گشتم و بسيار تکاپو نمودم، با تأسف از دامها خبري به دست نيامد. ناچار مأيوسانه به خانه مراجعت کردم.
از اين جهت خيلي ناراحت بودم. روزي همسرم گفت: برو مسجد حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) گوگان و به آن حضرت دخيل شو. من نيز آمدم به شهر گوگان ديدم در مسجد بسته است. آن موقع متولي مسجد حاج مير زينال بودم. نزد او رفتم و گفتم: لطفا محبت فرماييد در مسجد را باز کنيد. زيرا من مشکل دارم و ميخواهم به حضرت عباس (عليهالسلام) مشکلم را عرض کنم.
ايشان در را باز کردند و من داخل مسجد رفتم و به آن بزرگوار دخيل شدم
[ صفحه 428]
و خيلي گريستم و بر اثر گريه زياد بيهوش شدم و پس از ساعتي به هوش آمده و مجددا عرض حاجت نمودم و مبلغ بيست تومان به صندوق مسجد واريز کردم و به خانه خود بازگشتم.
فرداي آن روز داشتم از بازارچه هفتگي (خسروشاه) رد ميشدم با يک نفر شباني از اهالي دهکده (گنبرف) برخورد کردم و قصه گوسفندان را گفتم. وي در پاسخ اظهار داشت: ناراحت نباش گوسفندانت در روستاي ما در فلان خانه است. من هر چه سريعتر خودم را به آدرس مزبور رساندم و ديدم گوسفندان همه سالم هستند و در جلوشان علوفه ريختهاند.
به هر حال، بدون هيچ گونه دردسر و مشکل خاص، آنها را تحويل گرفتم و بعد از يک سال برهاي از بچههاي آن گوسفندان را آوردم در جلو مسجد حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) در گوگان ذبح کردم و در همين مسجد به مؤمنان اطعام و احسان نمودم.
|