آقاي بهمن بايرام زاده اسفنجاني، پنجاه ساله از قول نياکان خود و معمران اسفنجان چنين حکايت کردند:
در زمان حکومت قاجار، کشور روسيه به ايران حمله و قسمتي از خاک ايران را اشغال کرده بود و در خطه آذربايجان قشون روس کارهاي خلاف عفت مرتکب ميشدند. دهستان اسفنجان نيز مانند ساير نقاط اشغال شده کشور، شاهد رفتار غير انساني آنها بود.
از اين رو، سپاه دشمن در اين سامان، عياش، شهوتراني، کارهاي خلاف عفت نموده و بالاخره به ناموس مردم هتک حرمت ميکردند. هنگامي که قشون متجاوز، نزديک مسجد حضرت ابوالفضل (عليهالسلام) ميرسد، متوجه ميشود اسبسواري بلند قامت که لباس سبزرنگ به تن دارد در جلوي مسجد مزبور سر راه آنها ايستاده است و از پيش روي سربازان روس جلوگيري ميکند. با اين که تعداد سپاه دشمن بسيار بود؛ موقعي که سپاه مذکور اين منظره خارقالعاده و
[ صفحه 417]
صحنه عجيب را ميبيند ميفهمد که اين کار از عهده يک فرد عادي خارج بوده بلکه معجزه است.
بنابراين، موضوع را به فرمانده خود گزارش و از آن کسب تکليف ميکنند. فرمانده همه جوانب مسئله را بررسي ميکنند و به اين نتيجه ميرسد که قشون روس هر چه زودتر بايد اسفنجان و حوالي آن را ترک کند.
|