جناب آقاي کربلايي احمد اسنجاني از دبيران محترم اداره آموزش و پرورش در پانزدهم تيرماه 1381 در شهرستان اسکو واقع در 21 کيلومتري تبريز حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) نقل کردند: اينجانب در سال 1366 يک باب ساختمان در شهرستان مزبور مي‏ساختم که پس از اتمام عمليات ساختماني، روزي چند نفر از دوستان به من گفتند: با توجه به اين که عمليات ساختماني بدون حادثه و کوچک‏ترين سانحه‏اي به پايان رسيده به شکرانه اين عمل گوسفندي براي حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) قرباني کن. بنده با اين که به چنين چيزها علاقه وافر و اعتماد کامل دارم گفتم: براي چه قرباني کنم؟! من که نذر نکردم. سرانجام اين مذاکره در اين مرحله تمام شد و دوستان نيز چيزي نگفتند تا شب فرا رسيد و من خوابيدم. موقع سحرگاه پيش از وقت نماز در عالم خواب ديدم، در وسط ساختمان مذکور ستوني قرار داده که من در کنار آن خوابيده بودم، ناگهان زلزله‏اي آمده و ساختمان را تکان داد و ساختمان هم شروع به ريزش نمود در حالي که من ستون ياد شده را هر چه محکم‏تر گرفته‏ام تا آسيبي نديده و زير آوار نمانم. به هر حال؛ در اين لحظه ترسناک به حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) متوسل شده و فرياد زدم «يا ابوالفضل». در اين هنگام، فورا ساختمان از ريزش افتاد و در جاي خود قرار گرفت. من هم از خواب بيدار شدم و [ صفحه 405] در همين روز دنبال خريد قرباني حضرت ابوالفضل (عليه‏السلام) رفتم و سرانجام يک رأس گوسفند خريداري کرده و در راه آن حضرت قرباني کردم و گوشتش را در بين مردم به ويژه همسايگان و مستمندان تقسيم نمودم.