تقريبا 25 سال قبل وقتي بود که خودم هم طبابت ميکردم. دخترم مبتلا به زگيل دست و پا شد. تعداد زگيلها در دست و پاي دخترم تجاوز از سيصد عدد بود او را نزد پزشکان متخصص پوست بردم، آنها دارو دادند اما فايده نکرد سرانجام دکتري با دستگاه برقي چند عدد از اين زگيلها را کند که دخترم حالش بد شد. و ديدم اگر همه اين زگيلها را بکند دختر از بين خواهد رفت و اضافه کرد که نقصي در دست و پايش به وجود خواهد آمد. آخر الامر دخترم را براي مداوا به بغداد بردم، اما نتيجه نگرفتم. زنان محله به حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس (عليهالسلام) خيلي عقيده دارند. به همسرم گفته بودند به اين دکتر و آن دکتر نبريد و خودتان را خسته نکنيد و دکتر دخترتان معلوم است جز او کسي نميتواند او را معالجه کند. همسرم ميگويد اين دکتر کيست؟ به همسرم مي
[ صفحه 383]
گوئيد: مگر شما نميدانيد؟! دکترش حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس (عليهالسلام) است. کافي است که دخترتان را به صحن مطهر حضرت ابوالفضل العباس (عليهالسلام) ببريد و جاروهاي صحن حضرت را با دست و پاي پر از زگيل او تماس بدهيد. بدين وسيله او شفايش را به برکت آقا بگيرد. همسرم با دخترم به کربلاي معلي رفتند و خودم چون مشغول طبابت بودم نتوانستم بروم. رفتند زيارت حضرت امام حسين (عليهالسلام) و سپس به حرم مطهر حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس (عليهالسلام) و جاروي صحن مطهر حضرت را به دستها و پاهاي پر از زگيل تماس دادند. رفت و برگشتشان سه روز به طول انجاميد. بعد از سه روز به منزل برگشته و پس از بازگشت دستها و پاهاي دخترم را ملاحظه نمودم، ديدم اصلا و ابدا آثار آن همه زگيل باقي نمانده است. با اين که خودم دکتر هستم، اگر کسي براي من نقل ميکرد با تعجب ميگفتم: در مدت سه روز اين همه آثار عجيب چه طور از بين رفت؟ از آن به بعد من همانند مردم عراق عقيده دارم به کرامت و معجزههاي حضرت ابوالفضل العباس قمر بنيهاشم (عليهالسلام) و از آن تاريخ تا به حال بيماري پوستي به سراغش نيامده است.
|