گواهي دادن به ولايت اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) بعد از گواهي به وحدانيت خدا و رسالت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) شهادت ثالثه ناميده مي‏شود. در اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت رسول بزرگوار اسلام (صل الله عليه و آله) اگر بگوييم: «اشهد ان عليا ولي الله» شهادت ثالثه را گفته‏ايم. امروز در تمام مناطق شيعه‏نشين، شهادت ثالثه در اذان و اقامه رواج دارد و به صورت يکي از [ صفحه 50] شعارهاي شيعيان در آمده است. ولي در مورد اين که از کي و چگونه اين شعار رواج يافته، سخن به اختلاف گفته شده، از لابه‏لاي تاريخ بر مي‏آيد که نقطه آغاز اين شعار به عهد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر مي‏گردد و رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را تقرير و تأکيد فرموده است و گروهي از اصحاب بزرگوار در اذان و اقامه به آن مداومت داشته‏اند. شيخ عبدالله مراغي، دانشمند معروف اهل سنت، در کتاب خود السلافة في أمر الخلافة مي‏نويسد: سلمان فارسي در زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به ولايت اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) نيز شهادت مي‏داد. يکي از اصحاب به محضر رسول اکرم (صل الله عليه و آله) شرفياب شده، عرضه داشت: يا رسول الله، امروز چيز عجيبي شنيدم که هرگز به گوشم نخورده بود! فرمود: چه شنيدي؟ گفت: سلمان را ديدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولايت علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) شهادت مي‏داد؟ رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: چيز خوبي شنيده‏اي. [1] . در مورد ابوذر نيز نقل مي‏کند که يکي از اصحاب به خدمت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) شرفياب شده، عرض کرد: يا رسول الله، ابوذر را ديدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولايت علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) نيز شهادت مي‏داد! رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: مگر فراموش کرده‏اي که در غدير خم گفتم: من کنت مولاه فهذا علي مولاه (من مولاي هر که باشم، علي نيز مولاي [ صفحه 51] اوست). هر کس اين پيمان را بشکند، جز به خودش آسيب نمي‏رساند. [2] . بر اساس گفتار بالا، گفتن «اشهد ان عليا ولي الله» در اذان سابقه طولاني دارد و به زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) بر مي‏گردد. و از تعبيرهاي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) کاملا روشن است که بر آن صحه گذاشته و به اصطلاح آن را «تقرير» فرموده است. روي اين بيان مي‏توان گفت: شهادت ثالثه، سنت رسول خدا است، زيرا «سنت» عبارت است از «گفتار معصوم عليه‏السلام کردار معصوم و تقرير معصوم». گذشته از تقرير رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)، سلمان و ابوذر از کساني نيستند که بدون فرمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به چنين کاري اقدام کنند و خودسرانه چيزي را به فقرات اذان اضافه نمايند و مقام شامخ آنها بر همگان روشن است. سلمان کسي است که از طرف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به مدال: «سلمان منا اهل البيت» مفتخر گشته. [3] . و ابوذر نيز کسي است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در حق او فرموده است: «ما أظلت الخضراء و اقلت الغبراء من ذي لهجة أصدق و لا أو في من أبي‏ذر». يعني، آسمان سايه نينداخته و زمين بر پشت خود حمل نکرده کسي را که راستگوتر و باوفاتر از ابوذر باشد. [4] در عهد خلفا و سلاطين بني‏اميه و بني‏عباس، دوستان و طرفداران اهل بيت در شدت خفقان و اختناق زندگي مي‏کردند و قدرت آن را نداشتند که شهادت ثالثه [ صفحه 52] را به طور علني شعار خود قرار دهند و اگر کسي آن را مي‏گفت، هرگز به آن تظاهر نمي‏کرد، بلکه اين دشمنان اهل بيت بودند که به فرمان معاويه (عليه الهاويه) در اذان‏ها و قنوت‏ها و خطبه‏هاي نماز جمعه به اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) ناسزا مي‏گفتند و اين شعار خطبا و ائمه جمعه بود، تا اينکه به دست عمر بن عبدالعزيز اين بدعت زشت، برچيده شد. ولي طرفداران معاويه مدتي سرسختي نشان دادند، به حدي که عمر بن عبدالعزيز ناگزير شد که در برخي شهرها (چون اصفهان) براي جلوگيري از اين بدعت نکوهيده متوسل به زور شود. هنگامي که شيعيان سرسختي دشمنان اهل بيت را ديدند، شهادت به ولايت علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) را در اذان و اقامه شعار خود قرار دادند و بر سر مأذنه‏ها و مناره‏ها روزي پنج بار بعد از شهادت به رسالت، شهادت بر ولايت را با صدايي هرچه رساتر اعلام نمودند. اين سنت پسنديده که از اصحاب بزرگواري چون سلمان و ابوذر به يادگار مانده و به تأييد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) رسيده بود. با فرهنگ شيعه درآميخت و جزء شعائر آنها قرار گرفت و با سيره مستمره علماي شيعه به دست ما رسيد. شيعيان اهل بيت عليرغم فشار و اسراري که از طرف افراد وهابي مآب در اين زمينه انجام مي‏شود، به آن مداومت مي‏کنند و در زمينه هيچ اشکال شرعي نمي‏يابند، زيرا اين شعار (اشهد ان عليا ولي الله) مفاد سخنان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع است که به هنگام بازگشت از حج در سرزمين غدير خم (جحفه) در برابر دهها نفر، خلافت بلافصل اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) را به فرمان خدا اعلام کرده فرمود: «من کنت مولاه، فهذا علي مولاه». بخصوص که [ صفحه 53] از پيشوايان معصوم (عليهم‏السلام) صريحا فرمان صادر شده که پس از شهادت به يکتايي خداوند و رسالت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)، به ولايت اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) نيز گواهي داده شود: 1- مرحوم طبرسي در کتاب پر ارج «احتجاج» از قاسم بن معاويه نقل مي‏کند که در ضمن روايتي از امام صادق (عليه‏السلام) روايت کرده است که فرمود: هر وقت يکي از شما بگويد: «لا اله الا الله، محمد رسول الله» بايد اضافه کند: «علي اميرالمؤمنين». [5] . 2 - ابن مسعود در ضمن روايتي از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي‏کند که فرمود: هر کس بخواهد به «عروة الوثقي» چنگ بزند، بايد بگويد: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله». [6] . گذشته از دو روايت فوق، روايات ديگري داريم که از آنها پيوند ناگسستني شهادت به ولايت با شهادت به رسالت، به روشني مشخص مي‏شود که به برخي از آنها اشاره مي‏کنيم: 3 - سنان بن طريف از امام جعفر صادق (عليه‏السلام) روايت مي‏کند که فرمود: ما نخستين خانداني هستيم که خداوند نام ما را بلند کرده است. هنگامي که آسمانها و زمين را آفريد، امر فرمود که منادي بانگ برآورد: اشهد ان لا اله الا الله - سه بار اشهد ان محمدا رسول الله - سه بار [ صفحه 54] اشهد ان عليا اميرالمؤمنين حقا - سه بار. [7] . ابن مسعود از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) روايت مي‏کند که فرمود: هنگامي که خداوند حضرت آدم را آفريد، حضرت آدم (عليه‏السلام) عطسه‏اي کرد و گفت: «الحمد لله». خطاب شد: اي آدم، اي بنده من، مرا ستايش کردي. به عزت و جلالم سوگند، دو تن از بندگانم را خواهم آفريد، که اگر آنها نبودند هرگز تو را نمي‏آفريدم. حضرت آدم (عليه‏السلام) فرمود: آيا آنها از نسل من خواهند بود؟ خطاب شد: آري. سرت را بلند کن و بنگر. حضرت آدم سرش را بلند کرد و ديد که بر عرش نوشته شده: «لا اله الا الله، محمد رسول الله نبي الرحمة، علي ولي الله مقيم الحجة لله علي عباده، من عرف حقه زکي و طاب و من انکر حق کفر و خاب، اقسمت بعزتي اني ادخل النار من عصاه و ان اطاعني». [8] . يعني: معبودي جز الله نيست، محمد فرستاده الله است که رسول رحمت است، علي ولي خداست که برپا دارنده حجت خدا بر بندگان اوست. هر کس حق او را بشناسد پاک و پاکيزه مي‏شود و هر کس حق او را انکار کند کافر و نوميد مي‏شود. به عزت خود سوگند ياد کردم که هر کس او را نافرماني کند وي را وارد دوزخ کنم اگرچه از من فرمان ببرد. عبدالله بن سلام از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي‏کند که روي لواء الحمد [9] نوشته شده: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين، لا اله الا الله محمد رسول الله [ صفحه 55] علي ولي الله. [10] . ابن مسعود در ضمن حديث مفصلي نقل مي‏کند که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در شب معراج از بهشت و جهنم بازديد کرد و مشاهده فرمود که بر سر درب اول بهشت نوشته شده: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله. [11] . زيد شهيد، از پدرش امام زين‏العابدين (عليه‏السلام) نقل مي‏کند که نقش نگين رسول خدا (صلي الله عليه و آله) «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله» بود. [12] . اين روايت را حافظ ابومحمد، ابن ابي‏الفوارس در کتاب اربعين خود از طريق اهل سنت نيز نقل کرده است. [13] اينها چند نمونه از احاديث مربوط به ولايت اميرمؤمنان علي (عليه‏السلام) است که از آنها رابطه نزديک و پيوند ناگسستني شهادت به ولايت با شهادت به وحدانيت خدا و رسالت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به خوبي روشن مي‏شود. در اين مورد، بايد به دو حديث ديگر نيز اشاره کرد که در خصوص اذان و اقامه وارد شده، که يکي از آنها به گفتن: اشهد ان عليا ولي الله دستور مي‏دهد و ديگري به گفتن: اشهد أن عليا أميرالمؤمنين، متن اين دو حديث متأسفانه به دست ما نرسيده، ولي به دست علماي قرن پنجم چون شيخ طوسي رسيده بوده است. مرحوم شيخ طوسي در مبسوط مي‏فرمايد: «گفتن: اشهد أن عليا أميرالمؤمنين، و [ صفحه 56] آل محمد خير البريه که در روايات شاذ وارد شده است، در اذان مورد عمل واقع نشده است و اگر کسي آن را بگويد گناه نکرده است». [14] . مرحوم شيخ طوسي نظر به اينکه اين دو حديث را شاذ تشخيص داده، آنها را نقل نکرده و به دست ما نرسيده است. [15] به قول مرحوم آية الله سيد کاظم قزويني صاحب کتاب «علي من المهد الي اللحد»، اي کاش شيخ صدوق و طوسي رضوان الله تعالي عليهما اين روايات را با سندشان نقل مي‏کردند تا ما، با موازيني که از علم رجال و درايه و حديث در دست داريم، به بررسي سند و متن آن روايات پرداخته، و خود تکليف خويش را تشخيص مي‏داديم. مشهور ميان فقهاي عصر ما اين است که «اشهد ان عليا ولي الله» جزء اذان و اقامه نيست ولي گفتن آن براي تبرک و تيمن اشکالي ندارد، و البته برخي از فقهاي معاصر آن را به طور قطع جزء اذان و اقامه دانسته‏اند که به اسامي آنان اشاره مي‏کنيم: 1 - مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالنبي عراقي، در بحث فقه استدلالي خود به استناد بيش از 10 دليل فقهي، شهادت به ولايت را مثل ديگر فصل‏هاي اذان و اقامه جزء آنها مي‏شمرد. تقريرات درس آن مرحوم توسط يکي از شاگردانش نوشته شده و به نام «الهداية في کون الشهادة بالولاية في الاذان و الاقامة جزءا کسائر الاجزاء» منتشر شده است. 2 - مرحوم آية الله آقا ميرزا آقا اصطهباناتي شهادت به ولايت را جزء اذان و [ صفحه 57] اقامه مي‏داند و مي‏فرمايد اوضاع مساعد نشد که رسول اکرم (صل الله عليه و آله) آن را به امت اسلامي اعلام فرمايد. [16] گروهي ديگر از فقها به اين قاطعيت نگفته‏اند ولي احتمال داده‏اند که شهادت ثلاثه جزء اذان و اقامه باشد که برخي از آنها را نيز در اينجا نام مي‏بريم: 1 - مرحوم علامه مجلسي (متوفي 1110) در کتاب پر ارج بحارالانوار مي‏فرمايد: بعيد نيست که شهادت به ولايت از اجزاي مستحبه اذان باشد، زيرا شيخ طوسي، علامه حلي و شهيد اول تصريح کرده‏اند که احاديثي در اين باره وارد شده است. [17] . 2 - صاحب حدائق مرحوم شيخ يوسف بحراني (متوفي 1186) پس از نقل بيانات علامه مجلسي آن را تأييد مي‏کند و مي‏پذيرد. [18] . 3 - مرحوم صاحب جواهر (متوفي 1266) به جزئيت آن تمايل کرده، ولي به اين دليل که علماي سلف به آن فتوي نداده‏اند، از فتوي دادن به آن خودداري مي‏کند. [19] . 4 - مرحوم شيخ محمد حسين کاشف الغطاء متوفي 1373 در حاشيه‏اش بر عروة الوثقي مي‏فرمايد: ممکن است از عموميات ادله استفاده کنيم که شهادت بر ولايت و صلوات بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از اجزاي مستحبه اذان و اقامه است. [20] . [ صفحه 58] 5 - مرحوم آيت الله حکيم (متوفي 1390 ه. ق) مي‏فرمايد: در عصر ما شهادت ثالثه از شعائر ايمان و رمز تشيع است و از اين جهت هم رجحان شرعي دارد، و گاهي گفتن آن واجب است ولي نه به قصد جزئيت. و از اينجا معلوم مي‏شود که چرا در بحارالانوار شهادت به ولايت را جزء مستحبي اذان دانسته است، زيرا شيخ طوسي، علامه شهيد و غير آنها شهادت داده‏اند به اينکه احاديثي در اين زمينه وارد شده است. و حديث احتجاج آن را تأييد مي‏کند. [21] . گروهي از فقهاي شيعه، شهادت ثالثه را جزء اذان و اقامه نمي‏دانند ولي به استحباب شرعي آن فتوي داده‏اند که اسامي گروهي از آنها را در اينجا مي‏آوريم: علامه محمد باقر مجلسي، متوفي 1110 ه. ق [22] . سيد نعمة الله جزايري، متوفي 1112 ه. ق [23] . آقا سيد علي طباطبايي، صاحب رياض، متوفي 1230 ه. ق [24] . آخوند ملا احمد فاضل نراقي، متوفي 1244 ه. ق [25] . حجة الاسلام شفتي، متوفي 1260 ه. ق [26] . شيخ محمد حسن، صاحب جواهر، متوفي 1266 ه. ق [27] . [ صفحه 59] شيخ مرتضي انصاري، متوفي 1281 ه. ق [28] . ميرزا محمد حسن شيرازي، متوفي 1312 ه. ق [29] . سيد اسماعيل صدر، متوفي 1338 ه. ق [30] . سيد محمد کاظم يزدي، صاحب عروه، متوفي 1337 ه. ق [31] . ميرزا محمد تقي شيرازي، متوفي 1339 ه. ق [32] . ملا علي زنجاني، متوفي 1290 ه. ق در شرح خود بر قواعد. [33] . شيخ عبدالله مازندراني، متوفي 1309 ه. ق [34] . شيخ احمد کاشف الغطاء، متوفي 1344 ه. ق [35] . شيخ حسن صدر، متوفي 1354 ه. ق [36] . سيد عبدالحسين شرف الدين، متوفي 1377 ه. ق [37] . شيخ محمد حسن مظفر، متوفي 1301 ه. ق [38] . مرحوم آية الله بروجردي، متوفي 1381 ه. ق [39] . [ صفحه 60] مرحوم آية الله خوئي [40] . بيشتر مراجع معاصر تعبير استحباب ندارند ولي فرموده‏اند: «اگر به قصد قربت گفته شود خوب است» و اينک اسامي گروهي از آنها: مرحوم ميرزا حسين نائيني [41] . مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني [42] . مرحوم سيد محمد تقي خوانساري [43] . آية الله خوانساري [44] . آية الله قمي [45] . آية الله گلپايگاني [46] . برخي از فقها چون محقق همداني [47] و مرحوم آيت الله شاهرودي [48] به قصد «امتثال عمومات» تعبير فرموده‏اند و برخي از فقها چون آخوند خراساني و حاج شيخ عبدالکريم حائري از آن با تعبير قصد «رجحان في نفسه» ياد کرده‏اند. [49] . [ صفحه 61] گروهي ديگر نيز چون مرحوم بحرالعلوم در منظومه و آيت الله ميلاني در حاشيه بر عروه، آن را مکمل شهادتين تعبير کرده‏اند. مرحوم حاج سيد ابوالحسن رفيعي قزويني مي‏فرمايد: «اشهد ان عليا ولي الله» جزء اذان و اقامه نيست، بلکه بايد به قصد اظهار ولايت و ايمان ادا شود. [50] مرحوم علامه حاج شيخ محمد صالح حائري مازندراني (مقيم سمنان) آن را به قصد اجابت امر به ولايت و براي قبول شدن شهادتين و صحت اعمال تعبير کرده است. [51] . آيت الله نجفي مرعشي (متوفاي 1411 ه. ق در حاشيه‏شان بر عروه آن را از روشن‏ترين شعائر شيعه تعبير کرده‏اند. مرحوم حاج ميرزا باقر زنجاني فرموده‏اند: بر جوانان شيعه لازم است که از خلف صالح خود پيروي کنند و اين شعائر مشروع خود را ترک نکنند که فقها بر استحبابش فتوي داده‏اند و کسي نمي‏تواند بر آن خرده بگيرد. [52] مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجاني مي‏نويسد: ذکر آن محض اظهار عقيده است بر مقام سامي آن بزرگوار، و ابراز محبت و مودت است بر خاندان ولايت مطلقه: آن را که دوستي علي نيست کافر است‏ گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باشد [53] . اما در مورد اينکه شهادت ثالثه را به چه تعبيري بايد گفت؟ در احاديث دو تعبير وارد شده: اشهد ان عليا ولي الله؛ [ صفحه 62] اشهد ان عليا اميرالمؤمنين. هر کدام از اين دو تعبير گفته شود به عمومات عمل شده و شعائر ايماني و ولايي انجام يافته است ولي برخي از فقها فرموده‏اند: بهتر است گفته شود: اشهد ان عليا اميرالمؤمنين ولي الله؛ تا بين دو حديث جمع شود و به هر دو حديث امتثال حاصل شود. از فقهايي که به اين نکته تصريح کرده‏اند مرحوم حجة الاسلام شفتي [54] و مرحوم ملا محمد بارفروشي قابل ذکرند. [55] - [56] . [ صفحه 63]

[1] جواهر الولايه، آيت الله العظمي آقاي حاج سيد محمد علي کاظميني بروجردي، ص 379، شهادت ثالثه، ص 34. [2] جواهر الولاية، ص 380؛ شهادت ثالثه، ص 36. [3] فيض القدير، ج 4، ص 106. [4] سنن ترمذي، ج 5، ص 670. [5] احتجاج طبرسي، ج 1، ص 158. [6] احقاق الحق، ج 4، ص 129. [7] اصول کافي، ج 1، ص 366؛ کتاب الحجة، باب مولد النبي صلي الله عليه و آله و سلم، حديث 8. [8] احقاق الحق، ج 4، ص 144. [9] نام پرچمي است که روز قيامت در دست حضرت علي (عليه‏السلام) خواهد بود و همه پيامبران در زير آن قرار خواهند گرفت (سفينة البحار، ج 2، ص 515). [10] احقاق الحق، ج 7، ص 133. [11] احقاق الحق، ج 7، ص 128. [12] اثباة الهداة، ج 1، ص 299. [13] احقاق الحق، ج 4، ص 143. [14] مبسوط، ج 1، ص 99. [15] شاذ به رواياتي گفته مي‏شود که راويان آن، همه مورد اعتماد باشند، جز اينکه فقط از يک طريق روايت شود و در برابر آن روايتي ديگر باشد که گروهي آن را روايت کرده باشند (مقياس الهدايه، ص 45). و به تعبير مرحوم مجلسي اول: خبر صحيح مخالف مشهور را شاذ گويند. (شرح فقيه، ج 1، ص 182). [16] شرح رساله الحقوق، ج 2، ص 103. [17] بحارالانوار، ج 84، ص 111. [18] حدائق، ج 7، ص 403. [19] جواهر، ج 9، ص 87. [20] کلمات الأعلام، ص 32. [21] مستمسک، ج 5، ص 545. [22] بحارالانوار، ج 84، ص 111. [23] الانوار النعمانية، ج 1، ص 169. [24] رياض المسالک، کتاب الصلاة. [25] مستند الشيعه، کتاب الصلاة. [26] تحفة الابرار، مخطوط. [27] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [28] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [29] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [30] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [31] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [32] حاشيه بر نجاة العباد، ص 105. [33] نظام الفرائد، ص 327. [34] ذخيرة المعاد، ص 340. [35] سفينة النجاة، ص 34. [36] المسائل المهمة، ص 22. [37] النص و الاجتهاد، ص 143. [38] وجيزة المسائل، ص 26. [39] المسائل الفقهية، ص 126. [40] توضيح المسائل، مسئله 928. [41] منهاج الصالحين، ج 1، ص 146. [42] حاشيه بر ذخيرة المعاد، ص 87. [43] حاشيه بر ذخيرة المعاد، ص 87. [44] حاشيه بر ذخيرة المعاد، ص 87. [45] مجمع الفروع، ص 164. [46] توضيح المسائل، مسئله 928. [47] مصباح الفقيه، ج 2، ص 220. [48] در حاشيه عروه. [49] مجمع المسائل محشي، ص 147 و 176. [50] هداية الانام، ص 91. [51] ذخيرة العباد، ص 77. [52] شرح رساله‏ي لاحقوق، ج 2، ص 126. [53] خير الامور، مخطوط. [54] تحفة الابرار، مخطوط. [55] شعائر الاسلام، ص 182. [56] به نقل از: کتاب جزيره خضرا، تأليف ناجي النجار، ترجمه و تحقيق آقاي حاج شيخ علي اکبر مهدي‏پور، چاپ ششم، 1411 ه. ق ص 215 - 197.