در دعاي عرفه سال 79 در صحن حضرت عبدالعظيم الحسني (عليه‏السلام) آن عزيزي که مشغول مداحي بود عرضه داشتند: من همين امسال به کربلا معلي مشرف شدم و در صحن و سراي قمر بني‏هاشم (عليه‏السلام) مشغول مداحي بودم که ناگهان يک زن عرب در حالي که شيشه‏اي آب در دست داشت وارد صحن شد. دست به ضريح گرفت و شروع کرد به ناله و گريه و زاري. آري هي ناله مي‏زد و مي‏گفت: آقا جان تو را به خدا ديگر نخوابيد. براي شما آب آورده‏ام. ديگر از طفلان امام حسين (عليه‏السلام) خجالت نکشيد. با اين آب بچه‏ها را سيراب کنيد. ناگهان ديدم در صحن آقا ولوله‏اي بر پا گرديد و با کار آن زن عرب همه زوار آقا به گريه در آمدند. [ صفحه 363]