اهل سنت به پيروي از عمر در اذان، از گفتن «حي علي خير العمل» خودداري ميکنند و به جاي آن در اذان صبح «الصلاة خير من النوم» ميگويند.
گفتن «الصلاة خير من النوم» در اذان، در اصطلاح علماي فقه و حديث «تثويب» ناميده ميشود. [1] .
تثويب در فقه شيعه نيز مصطلح بوده به معناي گفتن «الصلاة خير من النوم» است. صاحب «وسائل الشيعه» باب بيست و دوم اذان را چنين عنوان ميکند: «
[ صفحه 46]
باب عدم تثويب در اذان و اقامه، و آن گفتن: «الصلاة خير من النوم است» آنگاه حديثي را از امام صادق (عليهالسلام) نقل ميکند که طبق آن، از آن حضرت در مورد تثويب در اذان و اقامه سئوال شده، و آن حضرت فرموده است: ما آن را به رسميت نميشناسيم. [2] .
صاحب جواهر از کتاب نهاية، وسيله، سرائر، بيان، موجز، جامع المقاصد، مسالک، مجمع البرهان و... نقل ميکند که مطلقا آن را تحريم کردهاند و از صاحب سرائر نقل ميکند که بر حرمت آن ادعاي اجماع نموده است.
تثويب در لغت به معناي بازگشت است و علت اينکه گفتن «الصلاة خير من النوم» را تثويب مينامند، اين است که مؤذن با گفتن «حي علي الصلاة» (بشتاب به سوي نماز) در اذان مردم را به سوي نماز فرا ميخواند، هنگامي که برگردد و بگويد: «الصلاة خير من النوم» (نماز بهتر از خواب است) در واقع به مضمون مطلب قبلي باز گشته است. از اين رهگذر آن را تثويب ميگويند [3] و به همين دليل گاهي اقامه را نيز «تثويب» مينامند، زيرا اقامه بازگشت به فصول اذان است. [4] .
ممکن است لفظ «تثويب» را در معاني ديگري هم به کار ببريد، ولي هر کجا گفته شود «تثويب در اذان» يک معني بيشتر ندارد و آن گفتن «الصلاة خير من النوم» است. [5] ترمذي نيز پس از نقل معاني ديگر فقط اين معني را پذيرفته
[ صفحه 47]
است. [6] .
در مورد اينکه تثويب در اذان جايز است يا نه؟ در ميان اهل سنت اختلاف هست و غالبا قائل به کراهت هستند، زيرا بدعت است و بدعت در عبادت موجب بطلان است و شافعي آن را غير مشروع دانسته است. [7] جالب توجه و شايان دقت است که شخص خليفه نيز آن را بدعت ناميده است! [8] پسر خليفه هم اين کار را بدعت ميدانست و از مسجدي که اين بدعت در آن گفته ميشد، بيرون ميرفت و در آنجا نماز نميخواند.
مجاهد ميگويد: با عبدالله بن عمر وارد مسجدي شديم که در آنجا نماز بخوانيم، مؤذن اذان ميگفت، در ضمن اذان تثويب کرد (يعني: الصلاة خير من النوم گفت) عبدالله از مسجد خارج شد و به من گفت: مجاهد، زود باش بيا بيرون که از نزد اين بدعتگزار بيرون رويم، و در آنجا نماز نخواند. [9] .
نخستين کسي که اين بدعت را در اذان به زبان آورده «سعد قرظ» است که در خلافت عمر آن را در اذان گفت و عمر به او اعتراض کرد که اين بدعت است. [10] .
در دهها حديث که از اذان بلال براي ما نقل شده، تثويب وجود ندارد. حتي سعد قرظ که خود يکي از راويان اذان بلال است اذان بلال را بدون تثويب نقل کرده است. [11] .
[ صفحه 48]
مالک بن أنس، پيشواي مالکيها، ماجراي شروع اين بدعت را چنين مينويسد: يک روز مؤذن عمر، پيش او رفت تا وي را از فرا رسيدن وقت نماز صبح آگاه سازد، او را خوابيده يافت. براي بيدار کردن او با صداي بلند گفت: «الصلاة خير من النوم» عمر از خواب بيدار شد و دستور داد اين جمله را داخل اذان کنند و در اذان صبح بگويند. [12] .
برخي از راويان اذان بلال، براي اين که عمر را تبرئه کنند ميگويند: بلال در اذان صبح ميگفت: حي علي خير العمل، ولي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به آن فرمود که به جاي آن بگويد: الصلاة خير من النوم. [13] در حالي که دهها روايت اهل سنت صراحت دارد که جمله «الصلاة خير من النوم» در عهد رسول خدا وجود نداشت و در عهد عمر به آن افزوده شد. [14] .
از بررسي کتب حديث، فقه و تاريخ اهل سنت و تناقضات عجيب موجود در آنها به خوبي روشن ميشود که در عهد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بعد از «حي علي الفلاح» طبق تعليم آن حضرت «حي علي خير العمل» گفته ميشد و اين سنت در عهد ابوبکر نيز رايج بود، ولي عمر براي اينکه به خيال خام خود مردم را به جهاد بسيج کند، آن را ممنوع اعلام کرد و براي پر کردن جاي خالي آن، جمله «الصلاة خير من النوم» را ابداع کرد.
آنگاه عاشقان زر و زيور به جعل حديث پرداخته، احاديث جعلي متناقضي را
[ صفحه 49]
جعل کردند تا شايد اذان ابتکاري عمر را به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نسبت دهند و آن را مشروع قلمداد کنند. چنان که در مورد ديگر ابتکارات عمر نيز همين شيوه معمول بود.
از داستانهاي جالبي که در رابطه با حي علي خير العمل نقل شده، اين است که: چون حي علي خير العمل شعار شيعيان بود، حسين علي صاحب فخ، نهضت خود را با شعار حي علي خير العمل شروع کرد. فرماندار مدينه که از طرف منصور دوانيقي منصوب بود در مسجد النبي (صلي الله عليه و آله) نشسته بود و مؤذن بر فراز مناره مسجد اذان ميگفت: حسين بن علي شمشير به دست گرفت از مناره بالا رفت و به مؤذن گفت: بگو: حي علي خير العمل. مؤذن خواست امتناع کند، وقتي شمشير را ديد، فرياد کشيد: «حي علي خير العمل»
هنگامي که فرماندار آن را شنيد، خيال کرد که يکي از علويها قيام کرده مدينه را به تصرف خود درآورده است. وحشت و اضطراب وجود او را فرا گرفت. خواست بگويد: درهاي مسجد را ببنديد، گفت: استرها را ببنديد! [15] .
|