ما به پيروي از پيشوايان معصوم عليهم‏السلام «حي علي خير العمل» را جزء اذان و اقامه مي‏دانيم و اذان و اقامه را بدون آن باطل مي‏شماريم. جزء بودن اين فصل در اذان و اقامه در ميان فقهاي شيعه اجماعي است. [1] . ولي اهل سنت به پيروي از پيشوايان غير معصوم خود آن را ترک مي‏کنند و گفتنش را حرام و يا مکروه مي‏دانند و مي‏گويند: حي علي خير العمل جزء اذان و اقامه نيست و نبايد آن را در ميان فصل‏هاي اذان و اقامه گفت. [2] از نظر شيعه هيچ ترديدي نيست که اذان و اقامه در اسلام با اين فصل تشريع شده و ترک آن موجب بطلان اذان و اقامه مي‏باشد. [3] ولي در اين جا اين مسئله را از نظر اهل سنت مورد مطالعه قرار مي‏دهيم: خوشبختانه اين مسئله از نظر اهل سنت هم مورد پذيرش است که اذان و اقامه، همراه با حي علي خير العمل تشريع شده است ولي آنها به پيروي از خليفه دوم اين فراز را از اذان و اقامه حذف کرده‏اند. ده‏ها نفر از دانشمندان اهل سنت در کتاب‏هاي حديث، تاريخ و عقايد نقل کرده‏اند که روزي عمر بن خطاب بر فراز منبر قرار گرفت و چنين گفت: «سه چيز در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) حلال بود که من آنها را نهي کرده و آنها را حرام مي‏کنم! و هر کس مرتکب آنها بشود عقاب و تعزير مي‏کنم! آنها [ صفحه 42] عبارتند از: متعه (ازدواج موقت) تمتع در حج گفتن علي خير العمل. [4] . روي اين بيان هيچ ترديدي نمي‏ماند که حي علي خير العمل در عهد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در اذان و اقامه گفته مي‏شد ولي عمر بن خطاب آن را از اذان و اقامه برداشت و گفت هر کس مرتکب آن شود وي را تعزير شرعي مي‏کنم. قوشجي از طرف خليفه عذر مي‏آورد که او فقيه بود و فقيه مي‏تواند بر اساس اجتهاد خود عمل کند، اگرچه با اجتهاد ديگران مخالف باشد! [5] . بديهي است اولا هيچ گاه فقيه حق ندارد در مقابل نص پيامبر (صل الله عليه و آله) اجتهاد کند، ثانيا فقيه بودن خليفه براي ما ثابت نشده است، علاوه، ما يقين داريم که اين کار به انگيزه اختلاف در اجتهاد نبوده است و بايد انگيزه آن را در جاي ديگري جستجو کرد که برخي از علماي تسنن به آن اشاره کرده‏اند. هنگامي که مردم ديدند که جانشين بلافصل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خانه‏نشين شد و ديگران بر تخت خلافت تکيه داده‏اند، متوجه شدند که اين حکومت، مشروع نيست. در نتيجه به دعوت‏هاي اين حکومت به جنگ ترتيب اثر نمي‏دادند و آن را نوعي کشورگشايي به حساب مي‏آوردند، از اين رو خليفه [ صفحه 43] مي‏کوشيد به هر نقشه‏اي که هست مردم را براي جنگ و به اصطلاح جهاد به مردم گوشزد شود و از عبادت‏هاي ديگر کمتر بحث شود، که خود عمر به اين سياست اعتراف کرده است. ابوحنيفه، ابويوسف قاضي و ديگر علماي اهل سنت مي‏گويند در عهد پيامبر (صل الله عليه و آله) و ابوبکر و نيز مدتي از عهد عمر، در اذان «حي علي خير العمل» گفته مي‏شد ولي بعدا عمر گفت: مي‏ترسم اگر همواره در اذان اين جمله گفته شود مردم به نماز روي بياورند و جهاد را ترک کنند! آن گاه دستور داد که حي علي خير العمل گفته نشود. [6] عين همين بيان از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) نيز نقل شده است. [7] . از ابن عباس پرسيدند: چرا عمر حي علي خير العمل را از اذان حذف کرد؟ گفت: براي آنکه مردم خيلي به نماز روي نياورند و جهاد فراموش نشود! [8] . تفتازاني در حاشيه‏اش بر شرح عضد مي‏نويسد: حي علي خير العمل در عهد پيامبر (صلي الله عليه و آله) ثابت بود و عمر دستور داد از آن پرهيز کنند، زيرا مي‏ترسيد که مردم از جهاد روي‏گردان بشوند و به نماز تکيه کنند! [9] . آن چه مسلم است اين است که مؤذن رسمي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) جناب بلال همواره در اذان «حي علي خير العمل» را نيز دو بار گفت. [10] . سيد مرتضي علم الهدي مي‏فرمايد: اهل سنت خود معترفند زمان رسول [ صفحه 44] اکرم (صلي الله عليه و آله) «حي علي خير العمل» در اذان گفته مي‏شد ولي برخي از آنها ادعا کرده‏اند که در عهد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نسخ شده است. [11] . علي رقم اين همه تلاش عمر و پيروان او، باز هم جمعي از اصحاب و تابعين، حي علي خير العمل را ترک نکردند و در اذان و اقامه به آن مداومت کردند، که از جمله آنها «عبدالله» پسر عمر است. مالک بن انس، ليث بن سعد، محمد بن سيرين، نسر بن ذعلوق، عبدالرزاق و ابن شيبه، هر يک به سند خود از «عبدالله بن عمر» نقل مي‏کنند که در اذان و اقامه «حي علي خير العمل» مي‏گفت. [12] . بيهقي، طبري و ديگران به سندهاي مختلف از «سهل بن حنيف» نقل کرده‏اند که او نيز به «حي علي خير العمل» مداومت داشت. [13] تنوخي از ابوالفرج نقل مي‏کند که در زمان او حي علي خير العمل را در اذان‏ها مي‏گفتند. [14] . قاضي نورالله شوشتري در «مجالس» نقل مي‏کند که صلاح‏الدين ايوبي در سال 570 پايه‏هاي حکومت خود را بر مصر محکم ساخت، سپس به تسخير بلاد شام همت گماشت و به اين منظور به شامات آمد و در نزديکي حلب اردو زد. استاندار حلب در خود ياراي مقاومت نديد. مردم حلب را گرد آورد و با آنها اظهار محبت و خوشرفتاري کرد و آنها را به جنگ با صلاح‏الدين ايوبي تشويق نمود. مردم حلب براي قبول پيشنهاد او شرايطي را مطرح کردند که يکي از آنها [ صفحه 45] اعاده «حي علي خير العمل» به اذان بود. استاندار اين شرطها را پذيرفت و مردم حلب با او پيمان بستند که از او دفاع کرده و با صلاح‏الدين نبرد کنند. [15] . جالب توجه است که در سنن بيهقي و ديگر منابع اهل سنت از امام زين‏العابدين (عليه‏السلام) روايت شده است که در اذان «حي علي خير العمل» را مي‏گفت و مي‏فرمود: «اين اذان اول است» يعني اذان صدر اسلام و اذان تحريف نشده زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله). [16] . حلبي نقل مي‏کند که در دولت آل بويه، شيعيان «حي علي خير العمل» را در اذان مي‏گفتند ولي هنگامي که سلجوقيان به قدرت رسيدند به شدت از آن جلوگيري کردند و به جاي آن در اذان «الصلاة خير من النوم» را رواج دادند، و اين در سال 448 اتفاق افتاد. [17] .

[1] الانتصار، سيد مرتضي، ص 39. [2] سنن بيهقي، ج 1، ص 425؛ البحر الرائق، ج 1، ص 275. [3] ر. ک، وسائل الشيعه، بحار، مستدرک و.... [4] شرح تجريد قوشجي، ص 484، کنز العرفان، ج 2، ص 158، به نقل از طبرسي در مستنير و الغدير ج 6 ص 213. [5] شرح تجريد، قوشجي، ص 484. [6] الايضاح، ص 202. [7] دعائم الاسلام، ج 1، ص 142؛ بحار، ج 84، ص 156. [8] علل الشرايع، ج 2، ص 369؛ بحارالانوار، ج 84، ص 130. [9] دلائل الصدق، ج 3، بخش 2، ص 100؛ به نقل از مبادي فقه اسلامي، ص 38، و سيره المصطفي، سيد هاشم معروف، ص 247، به نقل از: الروض النظير ج 2، ص 42. [10] سعد السعود، ص 100، بحارالانوار، ج 84، ص 107؛ جامع احاديث الشيعه، ج 2، ص 224. [11] الانتصار، ص 39. [12] سنن بيهقي، ج 1، ص 424؛ مبادي الفقه الاسلامي عرفي، ص 38، شرح تجريد قوشجي، ص 484؛ المصنف، ص 460 و 464. [13] سنن بيهقي، ج 1، ص 425. [14] نشوار المحاضرات، ج 2، ص 133. [15] خاتمه مستدرک، ج 3، ص 475؛ البدايه و النهايه، ج 12، ص 389؛ ذيل تاريخ دمشق، ص 349. [16] سنن بيهقي، ج 1، ص 425؛ مبادي فقه اسلامي، ص 38؛ مصنف ابن ابي شيبه. [17] سيره حلبي، ج 2، ص 105.