جناب استاد عقيقي بخشايشي به همراه نامه‏اي، نمونه‏اي از کرامات و عنايات حضرت قمر بني‏هاشم (عليه‏السلام) را ارسال کرده‏اند که ملاحظه مي‏کنيد: کرامت و عنايت قمر بني‏هاشم (عليه‏السلام) در اقصي نقاط عالم فراوان و دوستداران او که در واقع دوستداران فضيلت و شجاعت و صفا و مروت مي‏باشند، در سطح جهان فراوان هستند. داستاني که نقل مي‏شود و واقعيت است نه افسانه، حقيقت است نه خرافه، و نشاني از خاص آن بزرگوار. در شهرکي از شهرک‏هاي آذربايجان شرقي که نام آن «بخشايش» مي‏باشد؛ مسجدي به نام آن بزرگوار ساخته شده بود که در اثر کثرت جمعيت محل نياز به توسعه و گسترش داشت. جمعي از اهالي محل آن را تخريب به اين اميد که توسعه دهند و از زمين بياضي که در اختيار دارند بر آن بيفزايند. يکي از هيئت امناي مسجد که شايستگي امين بودن آن مسجد را نداشت مانع از تجديد بناي و توسعه آن بود به اين بهانه واهي که هفت ميليون تومان از طرف اوقاف به او وعده شده است، که در اختيارش قرار دهند تا بناي جديد را آغاز نمايد. به اين جهت به ديگران زور مي‏گفت و اجازه چنين کاري را نمي‏داد و دعوا راه مي‏انداخت و مي‏گفت: وعده پول اوقاف ضايع مي‏گردد و ديگر نمي‏توان از اداره پول گرفت. اين مسجد همچنان روباز و بدون در و پنجره باقيمانده بود و کسي جرأت پيش‏قدمي نداشت. [ صفحه 314] معروف شده بود که حيوانات داخل مسجد رفت و آمد دارند و اين امر قابل تحمل نبود خصوصا در مورد محلي که سابقه مسجد بودن را دارد و نام نامي و اسم گرامي آن سردار نازنين را روي خود دارد. روزي در مجلس عروسي يکي از متعمدين محل که او هم عنوان هيئت امنايي مسجد را داشت؛ روحاني محل به يکي از بناهاي حاضر در آن مجلس مي‏گويد: آيا حاضر هستي فردا در مسجد حضرت ابوالفضل (عليه‏السلام) کار کني؟ و روپوشي مسجد را انجام دهي؟ او در پاسخ مي‏گويد: مانعي ندارد ولي بنايي آجر مي‏طلبد و شن و ماسه و ديگر لوازم ساختماني و آنچه من اطلاع دارم مسجد نام‏برده فاقد تمام اين وسايل مي‏باشد و بودجه‏اي در کار نيست. روحاني مزبور اعلام مي‏دارد شما کاري به اين کارها نداشته باشيد فقط طرف صبح با چند کارگر سرکار حاضر باشيد، بقيه کارها با آقا ابوالفضل (عليه‏السلام). در همان مجلس چند نفر هم اعلام آمادگي مي‏نمايند که فردا به صورت افتخاري کارگري نمايند. فردا صبح استاد بنا و کارگران حاضر مي‏گردند و روحاني هم جلوتر از کارگران حضور پيدا مي‏کند. في‏الفور مي‏بينند که آقايي که مانع تجديد ساختمان بود حاضر مي‏شود و خطاب به روحاني مي‏گويد: مي‏خواهيد چکار کنيد؟ روحاني مي‏گويد: مي‏خواهيم خانه‏ي خدا را آباد کنيم. او با عصبانيت و تشدد مي‏گويد مي‏دانيد با اين کار خود چه مشکلي را پيش مي‏آوريد؟ اولا نمي‏توانيد شما به اين ساختمان را به سامان برسانيد و ثانيا هفت ميليون وعده اوقاف را تباه مي‏سازيد. روحاني مي‏گويد: ما با توکل به خدا و با اعتماد به شيعيان آقا باب‏الحوائج اين کارها را شروع مي‏کنيم و کتبا هم به شما [ صفحه 315] سند مي‏دهيم که هرچه اوقاف مرحمت کردند همه از آن شما باشد و ما اطمينان مي‏دهيم که احدي در اين مورد اعتراضي نداشته باشد. او با عصبانيت برمي‏گردد و مي‏بيند که رأي مردم و اهتمام آنان به آباد کردن مسجد و خانه خداست هرچند ديناري بودجه در بساط نيست ولي نام نامي آقا ابوالفضل (عليه‏السلام) پشتيبان عمل ما است. وقتي اهالي محل اطلاع پيدا مي‏کنند که مسجد در حال بازسازي است با ميل و رغبت فراوان و با ذکر صلوات به روح طيب و طاهر آقا ابوالفضل (عليه‏السلام) فعاليت را شروع مي‏کنند. في‏الفور يک کاميون آجر سر مي‏رسد و در سر کار خالي مي‏کنند آن دگري آهن و آن يکي پنجره و ديگري پول و کمک مالي. علاقه و اشتياق مردم به برکت نام نامي سردار کربلا آنچنان فزوني مي‏گيرد که [ صفحه 316] ساختمان آن مي‏بايست حداقل در يک ماه به پايان مي‏رسيد در مدت پانزده روز به مرحله نهايي و سقف مي‏رسد و فرد نيکوکاري آسفالت پشت بام و داخل مسجد را بر عهده مي‏گيرد و فورا روپوشي سقف تأمين و تمام لوازم بنايي آن فراهم مي‏گردد بي‏آنکه خود روحاني زير بار قرض يا تعهد مالي خاص برود. ناظران تعجب مي‏کنند چگونه مسجدي که مي‏بايست در مدت حداقل يک ماه به پايان برسد در عرض پانزده روز پايان پذيرفته است و هفت ميليون تمام پيش‏بيني شده با کمتر از هفتصد و هشتصد هزار تومان، به پايان رسيده است و سپس نخستين بار محراب آن با کاشي عالي اصفهان توسط هنرمند معروف آقاي حسامي مزين مي‏گردد. (مهندسي که مسجد اعظم قم را کاشي‏کاري کرده است). امروز اين مسجد يکي از مساجد مورد توجه اهالي است که بوي عطر ابوالفضلي (عليه‏السلام) به مشام مردم مسلمان مي‏رساند و پرچم حضرت ابوالفضل (عليه‏السلام) در پشت‏بام آن در احتزاز است و هر ماه بيش از نيم ميليون تومان نذر و نياز به گاو صندوق آن ريخته مي‏شود که توسط هفت نفر از ريش‏سفيدان و معتمدين محل به مصرف مسجد مي‏رسد و اخيرا علاوه بر محراب معرق و کاشي آن آشپزخانه مجهز و محل نشيمن زنان هم فراهم آمده است و مردم بخشايش چه آنان که در تهران هستند و چه آنان که در محل سکونت دارند نذر و نياز خود را به صندوق مسجد واريز مي‏کنند و به حوائج خويش نيز نايل مي‏آيند و اين مسجد که چشمه‏اي از عنايت آن بزرگوار مي‏باشد روز به روز در اشتهار بوده و زبانزد خاص و عام است و معروف است که نظر کرده آن بزرگوار مي‏باشد و بسيار مورد احترام و ارادت خاص مردم محل و حومه. اين رخداد در تاريخ 1420 هجري قمري رخ داد و شاعر محلي در مورد تجديد بناي آن اين چنين سروده است: [ صفحه 317] هزار و چهارصد و بيستم پس از هجرت شده بناي مجدد در اين بهشت عدن‏ مشارکت بنموده عموم اهل محل‏ کند قبول خداوند با قبول حسن‏ آري هر آنچه به نام نامي آقا ابوالفضل (عليه‏السلام) انجام پذيرد سريع و فوري و فوتي با صلابت خاص پيش خواهد رفت چون صاحب اصلي اين نام والا هم با صلابت و قاطع و بزرگوار بود. [ صفحه 318]