جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد محمد کاظم حسيني مرتضوي شاهرودي فرزند حضرت آيت الله العظمي حاج سيد محمد شاهرودي دامت برکاته براي نويسنده اين گونه نقل کردند: يکي از مؤلفان عراقي به نام شيخ نجاح طاء مدتي براي تبليغ به کشور چين مي‏رفتند. به سبب تبليغات ايشان عده‏اي از آنجا براي فراگيري دين مقدس اسلام و علوم محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله سلم به حوزه علميه قم آمدند. پس از مدتي و فراگيري علوم اسلامي براي تبليغ به چين مي‏رفتند. آقاي نجاح نقل مي‏کند: که در چين شخصي مشهور و معروف است و کارهاي فوق‏العاده انجام مي‏دهد، حتي مي‏تواند از ديوار عبور کند. يکي از طلبه [ صفحه 39] هاي چيني که در حوزه علميه قم درس خوانده بود با آن مرد چيني در جلسه روبرو مي‏شود. مرتاض چيني به طلبه مي‏گويد: تو بيا شاگرد من باش تا در جهان معروف شوي. شيخ به مرتاض مي‏گويد: من معذورم، براي اين که امکان دارد تو کارهايي بکني که در دين ما صحيح نباشد. مرد مرتاض مي‏گويد: نه من آدم ملتزمي هستم، اگر بخواهم مي‏توانم تمام گاه صندوق‏هاي بانکها را خالي بکنم؛ ولي چون وجدان دارم اين کار را نمي‏کنم؛ براي اين است که به معتقداتم ملتزم هستم. مرد سپس به طلبه مي‏گويد: شما کتاب آسماني داريد؟ طلبه مي‏گويد: داريم و آن قرآن است. مرتاض چيني به طلبه مي‏گويد: مقداري برايم قرآن بخوان. طلبه مشغول قرآن خواندن مي‏شود. مرد مرتاض همان طور به اين طلبه نگاه مي‏کند تا تلاوت قرآن طلبه تمام مي‏شود. مرتاض پس از شنيدن آيات قرآن به آن طلبه مي‏گويد: آن چيزي که من ديدم شما هم ديديد؟ طلبه مي‏گويد: چه ديدي؟ وقتي که من تلاوت قرآن مي‏کردم؟ مرتاض مي‏گويد: وقت تلاوت قرآن نوري از شما بلند مي‏شد. وقتي قرآن خواندن شما تمام شد آن نور هم تمام شد و خاموش گرديد. شما در دينتان زحمت نکشيده‏ايد و قوي نيستيد، اگر شما در دينتان قوي بوديد نور را مي‏ديديد [ صفحه 40]