علامه محب‏الدين طبري نقل روايت نمود که عمر در حال طواف بود و حضرت علي (عليه‏السلام) هم در جلو او مشغول طواف بود که مردي با خطاب به عمر گفت: اي امير... حق مرا از علي بن ابيطالب بگير. عمر گفت: حق تو از چه قرار است؟ آن مرد گفت: سيلي بر چشم من زد. پس عمر قدري توقف کرد تا علي (عليه‏السلام) به وي ملحق شد، سپس به او گفت: آيا تو به چشم اين مرد سيلي زده‏اي اي ابوالحسن؟ حضرت علي (عليه‏السلام) فرمود: آري... عمر گفت: به چه علت؟ حضرت علي (عليه‏السلام) فرمود: «رأيته يتامل حرم المؤمنين في الطواف» ديدم در حال طواف به ناموس مؤمنين چشم‏چراني مي‏کند. عمر گفت: «احسنت يا ابوالحسن» کار خوبي کردي اي ابوالحسن، آنگاه رو [ صفحه 34] به آن مرد کرد و گفت: «وقعت عليک عين من عيون الله» چشمي از چشمان خدا تو را ديد - و بر تو سيلي زد - پس حقي به گردن علي (عليه‏السلام) نداري تا من وي را بازخواست کنم. [1] .

[1] امام اميرالمؤمنين علي (عليه‏السلام) از ديدگاه خلفا، ص 166 و 167. به نقل از رياض النضرة، محب الدين طبري، ج 2 ص 145.