«سقا» يا «ساقي تشتگان کربلا»، از ديگر لقب‏هاي قمر بني‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏باشد. و روايت‏هاي مختلف در اين باره اتفاق نظر دارند. البته سقا بودن و آب رساندن، در اين خاندان تازگي ندارد، خداوند براي عبدالمطلب چشمه‏اي از زمين سخت بر جوشاند، براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در سوق ذي المجاز چشمه‏اي برجوشيد، بر راه اميرمؤمنان علي عليه‏السلام به صفين چشمه‏اي آشکار گشت، براي امام حسين عليه‏السلام در کربلا چشمه‏اي از زمين جوشيد، و حضرت عباس عليه‏السلام نيز آب رسان و آب آور بود. ابن‏عساکر در «تاريخ دمشق» (ج 7، ص 347) روايتي از طريق جابر آورده و اين روايت به صراحت بر ساقي بودن اين خاندان دلالت دارد و براي هر کس که عناد و خيره‏سري واگذاشته باشد يک نص است. در آنجا آمده است: «سالي مدينه گرفتار قحطي و بي‏آبي شده بود. در آن سال سه بار از خدا باران طلبيدند و باران نيامد. پس عمر گفت: من به چه چيزي از خداوند باران خواهم خواست که خواسته‏مان را برآورد و بر ما باران فرستد. پس مردم را بر آن داشت خداوند را به علي، به حسن و به حسين عليهم‏السلام بخوانند. آن گاه در پي بني‏هاشم فرستاد که وضو سازيد و جامه‏ي پاک بر تن کنيد. سپس نزد عباس [1] رفت و بر در خانه‏اش کوبيد. چون بني‏هاشم نزد او گرد آمدند بر آنان عطر ماليد، سپس عباس بيرون آمد، در حالي که علي عليه‏السلام [ صفحه 154] پيشاپيش او، امام حسن عليه‏السلام بر جانب راست او و امام حسين عليه‏السلام بر جانب چپ او بود و بني‏هاشم در پي او روان بودند. عباس عليه‏السلام در اين هنگام به عمر گفت: کسي از غير ما خاندان با ما همراه مکن، پس به جايگاه نماز آمد و ايستاد. خداي را سپاس و ستايش کرد و آن‏گاه گفت: خداوندا! تو خود بي‏آنکه از ما نظر بخواهي ما را آفريدي. تو خود مي‏داني چه مي‏کنيم اما اين دانستنت تو را از روزي دادنمان بازنداشت. خداوندا! همان گونه که در آغاز خلقت بر ما فضل و لطف روا داشتي، اينجا نيز بر من لطف کن. راوي مي‏گويد: هنوز اين طلب باران به پايان نرسيده بود که در آسمان ابري آشکار شد و هنوز به خانه‏هاي خود نرسيده بوديم که باراني سخت فروباريد. در اين هنگام عباس گفت: من فرزند آن کسي‏ام که به مردمان آب مي‏رساند. او اين سخن را پنج بار تکرار کرد». به هر روي، سقايت و آب رساندن از ديرباز از آن خاندان بني‏هاشم بوده و عباس بن علي عليهماالسلام نيز فرزند همين پاکان است. شيخ محسن ابوالحب (متوفاي 1305 هـ.ق) در بيت شعري مي‏گويد: اذا کان ساقي الحوض في الحشر حيدر فساقي عطاشا کربلاء ابوالفضل‏ «اگر ساقي حوض کوثر در فرداي قيامت حيدر است، سقاي تشنگان کربلا ابوالفضل است». بر خلاف آنچه برخي مقتل نويسان نوشته و آب آوردن عباس عليه‏السلام در کربلا را يک بار دانسته‏اند، او سه بار براي تشنگان خيمه‏گاه ابا عبدالله عليه‏السلام آب آورد. [2] . در کتاب‏هاي مقتل آورده‏اند که: حضرت عباس عليه‏السلام به شريعه رسيد، دست به زير آب برد، دو مشتي پر آب کرد تا بخورد. ناگاه تشنگي امام حسين عليه‏السلام و فرزند شيرخواره و ديگر مردان و زنان و کودکان را به ياد آورد، آب بر روي ريخت، مشک را پر آب کرد و راهي خيمه‏ها شد. در راه دشمنان کمين داشتند. آنان [ صفحه 155] به سوي حضرت عباس عليه‏السلام تير مي‏افکندند و در اين ميان تيري به مشک رسيد. حضرت عباس عليه‏السلام با مهاجمان به سختي پيکار کرد تا آنکه دست راستش را از تن جدا شد. با دست چپ شمشير زد اما دست چپ او را نيز بريدند. دشمنان او را از هر سوي در ميان گرفتند و از اسب بر زمين افتاد و در خون خويش غلتيد. [3] .

[1] منظور از عباس در اين روايت عباس بن عبدالمطلب عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است نه عباس بن علي. گفتني است مؤلف کتاب در اينجا متني مي‏آورد و آن راسخن صدوق در من لا يحضره الفقيه مي‏داند، در حالي که آنچه صدوق در اين کتاب آورده، روايتي از ابن‏عباس است که در آن مي‏گويد: عمر بن خطاب هنگامي کهراهي طلب باران شد به سراغ عباس رفت و به او گفت: برخيز و خدايت را بخوان و از او باران بخواه. هم در اين هنگام گفت: «خداوندا! به عموي پيامبرت به تو توسل مي‏جوييم». رجوع کنيد به من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 538، ح 1505. [2] بطل العلقمي، ج 2، ص 44. [3] کربلا و حرم‏هاي مطهر، ص 252 - 251، سلمان هادي آل طعمه، ترجمه‏ي حسين صابري چاپ پاييز 1378 هـ.ش.