قبل از هر چيز و بيان مطالبي درباره‏ي اين امامزاده بزرگوار، مقدمه‏اي درباره‏ي مهاجرت امامزادگان به ايران خصوصا کاشان و توابع آن ذکر مي‏کنيم. پس از رسميت يافتن ولايت عهدي امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا عليه‏السلام فرزندان ديگر امامان معصوم به جهت تبليغ و ترويج دين مبين امام و از سوي ديگر به دليل تحت تعقيب و شکنجه بودن و به وسيله حکومت‏هاي فاسد آن زمان، عازم مرو و خراسان شدند. در حقيقت شهرهاي ايران براي آنها امن بوده اما گروهي که آرزوي زيارت امام هشتم را داشتند به آرزوي خود نرسيدند؛ چرا که آن حضرت به دست مأمون به شهادت رسيد. و زماني طول نکشيد که خبر شهادت آن سرور به گوش شيعيان و دوستان رسيد. تا آن که گروهي از فرزندان و فرزندزادگان امام موسي بن جعفر عليه‏السلام به تقاص خون برادرشان از مدينه حرکت کرده و روانه ايران و طوس گرديدند. لذا منافقان اين خبر [ صفحه 118] را به گوش مأمون رساندند و او به مأموران خود دستور داد که در هر آبادي و بيابان که به جماعت سادات برخورديد آنها را به قتل برسانيد از جمله اين بزرگواران امامزاده سيد احمد بود که به دست دشمنان به شهادت رسيد. از آن جا که نسب اين امامزاده سيد احمد به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏رسد در ابتدا به زندگي اين سقاي بزرگ دشت کربلا اشاره مي‏کنيم. حضرت ابوالفضل عليه‏السلام بنا به قول مورخان در چهارم شعبان سال 26 هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود. نام مبارکش حضرت عباس و کنيه‏اش ابوالفضل و لقبش قمر بني‏هاشم، باب الحوائج، طيار، اطلس، سقا و غيره است. پدر بزرگوارش حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام و مادر گرامي‏اش حضرت فاطمه معروف به ام‏البنين عليهاالسلام است. همسر و بانوي حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام، لبابه دختر عبدالله بن عبدالمطلب بود. از فرزندان آن حضرت يکي فضل و ديگري عبيدالله بود که نسل آن حضرت از طريق عبيدالله ادامه يافت. و نسل عبيدالله از طريق فرزندش حسن ادامه يافته است و همچنين نسل حسن، از طريق پنج پسرش به نام‏هاي فضل و ابراهيم جرد و حمزة الأکبر و عباس و عبدالله جريان و گسترش يافته است. اين امامزاده بزرگوار از فرزندان عباس بن حسن عبيدالله بن ابوالفضل عليه‏السلام مي‏باشد، اين مطالب از تذکره‏اي که سيد اسماعيل تذکره‏چي در سال 1286 از کتب انساب جمع‏آوري کرده استفاده شده است. ملاغلامرضا و ملامحمود و ميرزا سيد عبدالباقي طباطبايي بيدگلي در کتاب‏هاي خود به نام رساله نقليه آورده‏اند در تذکره نوشته شده: «زماني که مأمون ملعون حضرت امام رضا عليه‏السلام را وليعهد خود نمود، سادات در هر کجا که بودند به هواي وليعهدي آن بزرگوار به سوي ايران و به ويژه طوس حرکت کردند. اما طولي نکشيد که خبر شهادت آن بزگوار به گوش شيعيان رسيد و آنان در هر جايي که بودند از طرف مأموران دولتي مورد حمله قرار گرفتند. امامزاده سيد احمد وقتي با گروه معاندان رو به رو شد و از ورود آنان به چهل حصاران مطلع شد، شب در روستاي بيجن سکنا گزيد. وقتي که اين خبر به اطلاع معاندان رسيد آنان روستا را محاصره کردند و آن بزرگوار مجبور شد با ياران اندک خود به دفاع بپردازند. در کتاب بحرالمناقب آمده است: آن حضرت در حمله‏ي اول به دشمن 183 نفر از آن جماعت را [ صفحه 119] به قتل رساند. اين نبرد تا غروب خورشيد به طول انجاميد. گروهي از منافقان از تاريکي شب استفاده کردند و از مخفيگاه وي مطلع شدند. در حالي که آن حضرت مشغول عبادت بوده، بر سر آن بزرگوار ريختند و چنان با ضربت شمشير بر سر آن امامزاده فرود آوردند که تا محل پيشاني آن حضرت را شکافت و آن زاده و سلاله حيدري را به شهادت رساندند. در آن عصر، بزرگ آن قريه شخصي به نام شيخ ناصري بود که از محبان اهل‏بيت عصمت و طهارت بود. لذا بعد از شهادت آن بزرگوار، جنازه آن امامزاده را از ميان خاک و خون برداشته، در اين قريه دفن نموده و سايباني از گل و خشت خام جهت علامت بر بالاي تربتش ساخت. هنگامي که امام حسن عسکري عليه‏السلام به جهت زيارت امام هشتم عليه‏السلام به شهر طوس روانه شدند، در روستاي بيجن به زيارت تربت آن بزرگوار رفتند. آن امام بزرگوار يک شبانه روز آب قنات روستا را خريدند و وقف بقعه‏ي آن امامزاده نمودند اين بقعه در طول قرن‏ها و سده‏هاي مختلف بر اثر مرور زمان و يا حوادث طبيعي بارها ويران شده و مجددا بازسازي گرديده است.