زاده حيدر حيدروار بر لشکر بتاخت. در اين حمله پانصد و بيست نفر کشت. از طرفي حضرت ابي عبدالله عليهالسلام در رسيد. دو برادر پشت به پشت يکديگر داده دفع دشمن از هم مينمودند، مانند پدر که حمله بر يهوديان خيبر مي فرمود زير و زبر کردند: فرياد الحذر الحذر بلند شد. صحنهي ميدان رزم از خون ابطال سرخ و به هر جانب روي ميآوردند سر بيتن و تن بيسر ميريخت.
[ صفحه 99]
مظهر فتوت
آن بهتر دو عالم و اين مهتر دو کون
آن صفدر امامت و اين صفدر دغا
آن مظهر فتوت و اين منبع کرم
آن مطلع کرامت و اين معدن سخا
آن کعبهي سعادت و اين قبلهي مراد
آن ملجأ مروت و اين مأمن رجا
آن رحمت الهي و اين فضل ذوالمنن
آن قامع ضلالت و اين دافع بلا
بوالفضل و بوالمکارم ابوالسيف آن که او
در فوق عرش دوي فضل و هنر زند
شاه حجاز و ماه بنيهاشم لقب
آن که لواي نصرت و فتح و ظفر زند
با صولت و صلابت و مردي و مردمي
در روزگار تکيه به جاي پدر زند
وقت نبرد با دم شمشير تيز خويش
آتش به قلب لشکر اشرار بر زند
با تيغ آبداري که بودي چو ذوالفقار
جمعي به خون تپنده به فوج دگر زند
عباس مثل شير غضبناک بر عدو
هنگام رزم مشت به کشف و به سر زند
صدر ار نبود بهر تماشا بدند خلق
در آن دمي که گفت فلک چون پدر زند [1] .
علمدار ندارد
اي واي که شاهنشه دين يار ندارد
شد کشته اباالفضل و علمدار ندارد
افتاد علم از کف عباس دلاور
ديگر شه دين يار و مددکار ندارد
طفلان حسين تشنه لب و منتظر آب
ديگر حرمش حامي و غم خوار ندارد
[ صفحه 104]
|