خواجه پس از آنکه تخلف از سپاه اسامه را عيبي بزرگ بر متخلفان ميشمارد، ميفرمايد:
«و ولي اسامة عليهم فهو افضل و علي لم يول عليه أحد أو هو افضل من اسامة» [1] پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، اسامه را بر ايشان فرماندهي بخشيد. بنابراين، علي عليهالسلام برتر از اسامه است.
اين نمونهها را براي اين آورديم، تا معلوم شود که دادن پستها و مسئوليتها و يا گرفتن و ندادن از روي ملاک و معيار بوده و جز ضابطه، هيچ چيز حاکم نبوده و رابطه را در اين گزينشها و عزل کردنها نقشي و دخالتي نبوده است.
با اين مقدمه، بايد به سراغ آن قهرمان نام آوري برويم که در حيات سه امام همام، مورد اعتماد و اطمينان کامل بوده و ساير امامان بزرگوار نيز از او به نيکي و عظمت ياد کرده و مقام و مرتبه او را ستودهاند.
سخن درباره وظيفهها و مسئوليتهايي است که در جريان قيام خونين حسيني بر عهدهي حضرت عباس عليهالسلام نهاده شد، تا از اين رهگذر بتوانيم آن قهرمان بزرگ
[ صفحه 74]
عالم اسلام و آن پهلوان مرزبان حريم عترت و قرآن، و آن سلحشور سپاه مخلص يزدان را بهتر بشناسيم و از صميم قلب در برابر عظمت بيکرانش سر تعظيم فرود آوريم و به انسانهاي مخلص حق دهيم که قرنهاي متمادي به ياد آن استوانه شجاعت و رشادت، اشک ريخته و در حرم پاکش با خداي بزرگ به راز و نياز نشسته و بر بساط قرب حق، به آرامش دل رسيده و به جان و دل، به حق پيوسته و از ما سواي او گسسته و بريدهاند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، کلمهاي است جامع که جامعترين کلمات، يعني قرآن مجيد بر سينه پاک و پرفروغش نازل گرديده و خود، قرآن مجسم و مظهر کرامت و صراط مستقيم و نور ساطع است. نسخه وجود او، درمان همه دردها و کانون همه شفاها و نجات بخش همه انسانها از پليديها و کژيها در تمام دورهها و قرون و اعصار و در همه بلاد و اعصار و اقطار است و اگر انسان بخواهد از قيد تعلقات نفساني و از وساوس ملعونه شيطاني برائت جويد، راهي جز اينکه حقيقت او را، در مد نظر قرار دهد، ندارد که خود فرمود: «من رآني فقد رأي الحق» هر که مرا ببيند، حق را ديده است. [2] .
باري هرگاه چنين پيامبري، مسئوليتهايي را بدهد و يا مسئوليتهايي را بازگيرد، بهترين معيار براي شناخت لياقتها و عدم لياقتها به دست ميآيد.
در آيه شريفه مباهله، «فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم» [3] اميرالمؤمنين عليهالسلام به عنوان نفس پيامبر، يعني خود پيامبر، معرفي شده و بنابراين، کارهايي که او بعد از پيامبر انجام داده، دقيقا کار خود پيامبر محسوب است و همان گونه که کارهاي پيامبر اکرم الگو و اسوه است، کارهاي آن بزگوار نيز اسوه است. ساير ائمه اطهار عليهمالسلام نيز چنينند.
حضرت عباس عليهالسلام مورد اعتماد و احترام سه امام بوده و علاوه بر اينکه در
[ صفحه 75]
دوران اميرالمؤمنين و امام مجتبي عليهماالسلام شايستگيها و لياقتهاي او در حد اعلي به ظهور و بروز رسيده و مخصوصا در جنگ صفين ثابت کرده است که قهرماني نستوه و دلاوري رزمجوست، در صحنه نبرد خونين کربلا پاي همت بر قله بلند افتخار نهاد و گوي سبقت را در ميدان مسابقه مردانگي و صلابت، از همگنان، بل از همگان ربود.
اکنون سخن درباره وظيفه هاو مسئوليتهاي حضرتش در قبال برادر و سرور و فرمانده و پيشوايش حضرت امام حسين عليهالسلام است که از مطالعه و ملاحظه اين مسئوليتها به ميزان لياقت و استعداد او و اطمينان و اعتماد امام حسين عليهالسلام در برابر آنکه به تمام وجود در خدمت مکتب و پيشواي مکتب است، ميتوانيم پي ببريم.
اما قبل از آنکه درباره وظيفهها و مسئوليتهاي حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس عليهالسلام و رابطهي بسيار گرم و صميمانه و خالصانه و مخلصانه او با برادرش پي ببريم، ناچاريم به دو مطلب توجه کنيم: يکي ارتباط و پيوند جسماني و ديگري ارتباط و پيوند روحاني.
[ صفحه 78]
|