جناب آقاي مهندس محمد شيخ الرئيس کرماني از پدر بزرگوارش حجت الاسلام آقاي حاج شيخ عباس شيخ الرئيس نقل مي‏کند: 16. قضيه‏اي به نقل از پدر آقاي سيد اسماعيل‏ پدرم گفت: در صحن حضرت ابوالفضل عليه‏السلام کشوانيه (کفشداري) بودم قائدي (سرلشکر) از سران ارتش عثماني وارد صحن شد، به کفشداري که شرفياب شد کفشدار گفت: سلاح کمري و کفش‏هاي خود را تحويل دهيد و در مراجعت تحويل بگيريد. در جواب گفت: اين آقا (قمر بني‏هاشم) يک قائد بوده و من هم يکي، کنايه از اين که با کفش و سلاح مشرف خواهد شد. من از ترس سکوت اختيار کردم. او به رفتن خود ادامه داد و وارد حرم شد. لحظاتي بعد صداي گلوله در فضا طنين‏انداز گرديد، همه به طرف حرم دويديم که چه شد؟ ديديم قائد با سلاح کمري خودش به قتل رسيده، [ صفحه 607] ظاهرا هنگام خم شدن ماشه چکيده و گلوله رها شده بود. به ايالت (استانداري) کربلا اطلاع داده شد که چنين اتفاقي افتاده. آمد و از نزديک صحنه را ديد، و گفت عجيب است خوني هم مشاهده نمي‏شود. دستور داد جنازه‏اش را به صحن منتقل کردند که در اين هنگام خون روان شد و او پي به اعجاز برد و اجازه‏ي دفن را بدون مزاحمت براي اهل حرم صادر کرد.