10. در زمان ما رئيس پاسگاه ژاندرمري ارسباران - اطراف رودخانهي مشهور ارس - (از تصريح به نام او که به احتمال قوي از کسان او موجود باشند خودداري
[ صفحه 600]
ميشود) براي يکي از اهالي محل بنايي کرده و او را وادار به پرداخت چهار هزار تومان ميکنند. آن مسلمان بيچاره هم هر چه دفاع و استمداد و استرحام ميکند مؤثر نميشود. بالاخره ناچار چهار هزار تومان را که تقريبا بيست سال از آن زمان ميگذرد و مبلغ با ارزش و قابل توجه بوده - پرداخت کرده، ميگويد: به حضرت عباس عليهالسلام واگذار ميکنم. همان رئيس پاسگاه بدجنس ميگويد: حضرت عباس هرچه بخواهد در حق من بکند و همان روز سوار موتور شده به شهر خوي حرکت کرده، ضمن راه تصادف کرده و استخوان رانش ميشکند و مدتي هم در راه ميماند تا بستگانش خبردار شده، وسيله پيدا کرده به شهر ميآورند. اتفاقا، روز جمعه هم بوده دکترها هم به اطراف مسافرت کردهاند، سرانجام معيوب و معلول شده به زندگي تلخ و ناگوار تا دم مرگ مبتلا ميشود.
|