به کارهاي گران مرد کار ديده فرست‏ که شير شرزه در آرد به زير خم کمند برجستگي و برازندگي افراد، از راه قبول وظيفه‏ها و مسئوليت‏هاي خطير و حساس معلوم مي‏شود. به خصوص اگر از جانب کساني محول شود که از نظر کمالات انساني و فضايل نفساني و ارزش‏هاي شناخته شده، در مرتبه‏اي والا باشند. پيامبران خدا و امامان معصوم، انسان‏هاي کاملي هستند که نقص و خلل و ضعفي در اخلاق و گفتار و کردار آنها نيست و کاري که اينها انجام مي‏دهند، مي‏تواند به عنوان بهترين الگوي رفتاري و بهترين سرمشق اخلاقي مورد استفاده ساير انسان‏ها قرار گيرد. گو اينکه خود آنها نيز همانند نيستند و ميان آنها نيز تفاوت و تفاضل است. در تاريخ زندگي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به افرادي بر مي‏خوريم که از سوي آن بزرگوار، مسئوليت‏ها و وظايفي عهده‏دار شده‏اند. قطعا اگر اينها واجد شرايط قبول مسئوليت نبودند و صلاحيت لازم را در محدوده وظيفه‏اي که بر عهده آنها گذاشته مي‏شد، نداشتند. هرگز رهبر بزرگ اسلام آنها را نصب نمي‏کرد. البته گاهي ممکن است مصالحي اقتضا کند که افرادي را براي کارهايي مأموريت و مسئوليت دهند که بالاتر از حد توان آنهاست. اين هم فايده يا فوايدي دارد. مهم‏تر از همه اينکه خود آن شخص و اشخاصي که با او برابر يا از او کمترند، به ميزان توانايي خود پي مي‏برند و توقعات و انتظارات بيهوده را کنار مي‏گذارند. به علاوه لياقت و شايستگي آنکه مسئوليت خود را به نحو مطلوبي انجام مي‏دهد، ظاهر مي‏شود. در جنگ خيبر، هر روزي يک تن، پرچم مي‏گرفت و به مبارزه مي‏شتافت و شب هنگام، فتح نکرده باز مي‏گشت. يک روز ابوبکر خسته و کوفته و بي‏اخذ نتيجه، از ميدان نبرد مراجعت کرد و روز ديگر عمر. از اين رو ابن ابي‏الحديد معتزلي مي‏گويد: و ان انس لا أنس الذين تقدما و فرهما و الفر - قد علما- حوب‏ «هر چه فراموش کنم، فرار آن دو تن را فراموش نمي‏کنم و آنها خود مي‏دانستند [ صفحه 71] که گريز از جنگ، ننگ است». شب هنگام پيامبر خدا فرمود: فردا پرچم را به دست کسي مي‏سپارم که همواره در ميدان نبرد، حمله‏ور ناگريزنده است. او خدا و رسول را دوست مي‏دارد و خدا و رسول او را خداي، خيبر را به دست او مي‏گشايد. فرداي آن روز اصحاب گرد آمدند و هر کس آرزو مي‏کرد که مصداق گفتار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، خودش باشد. در اين موقع، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم علي عليه‏السلام را احضار کرد که مرد يگانه اين ميدان بود و کسي جز او نمي‏توانست فاتح خيبر باشد. [1] . پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم از اول هم مي‏دانست که کسي جز علي عليه‏السلام گشاينده دژهاي يهوديان خيبر نيست. ولي بايد مجال و فرصت مي‏داد تا افراد ديگر هم در اين مسابقه شرکت کنند و در اين ميدان زورآزمايي گام نهند، تا ارزش‏ها و لياقت‏ها شناخته شود. خواجه نصيرالدين طوسي مواردي از اين قبيل را در کتاب ارجمند کلامي خود تجريد الاعتقاد بر مي‏شمارد که ذيلا به آنها اشاره مي‏کنيم:

[1] منتهي الآمال، وقايع سال هفتم هجري.