مرحوم آية الله آقاي حاج سيد علياصغر آقا صادقي که هم دورهي آية الله العظمي ميلاني و آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خوئي و علامه سيد محمد حسين طباطبائي (اعلي الله درجاتهم) در نجف اشرف بودند، نقل ميکرد:
13. چند نفري در صحن مبارک مشغول گفتوگو بوديم که يک نفر وارد شد و بهتزده به اطراف نگاه ميکرد تا پيش ما آمده سؤال کرد که قبر امام عباس عليهالسلام کجاست يا کدام است؟ ما ناراحت شديم که به زيارت آمده، اما امام و غير امام را نميشناسد و شروع به توبيخ و ملامت او کرديم. تا گفت: مرا مذمت نکنيد، من مسلمان نيستم تا اين مسايل را بدانم. گفتيم: اگر مسلمان نيستي اين جا چه ميکني و چه کار داري و چرا آمدهاي؟ گفت: مگر نشنيديد روزنامهها نوشته بودند که يک کشتي
[ صفحه 583]
در فلان دريا غرق شده؟ گفت: من هم سوار همان کشتي و مسيحي بودم و به هلاکت افتاده و به هر طرف متوسل شده نتيجه نگرفته و مأيوس دست از جان شسته کأنه ملهم شدم که مسلمانان در مواقع سختي به حضرت عباس عليهالسلام متوسل ميشوند. من هم به آن حضرت متوسل شده عهد نمودم در صورت نجات اول به زيارت آن بزرگوار بروم که ناگهان دستي ظاهر شد و گريبانم را گرفت و در کنار دريا بر زمين گذاشت و غايب شد. من هم براي اين که به عهد خود وفا نموده و حق آن بزرگوار را ادا نموده باشم به اين جا آمدهام.
[ صفحه 586]
|