10. پسر يکي از تجار مشهد در آلمان دانشجو است. براي پدرش نوشته بود: پدر، براي من بنويس که حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام از امامان است يا از امام زادگان؟ چون من با يکي از همکلاسيهايم که مسيحي است بر اين موضوع بحث داريم براي اين که روزي من با او و همکلاسي ديگرم سوار ماشيني بوديم. در جادهي کوهستاني بسيار مرتفعي که در دو طرفين کوه و درهي عميق بود، ماشين سرعت زيادي داشت و ما از پيچ سرگردنه غافل بوديم. همين که ما به آن مکان رسيديم (ميان کوه و درهي عميق) ماشين به طرف دره عميق به سرعت جلو ميرفت و چارهاي از دست ما برنميآمد که يک بار من بياختيار گفتم: يا اباالفضل، پدر ماشين با يک وجب به لب دره بدون اين که به مانعي برخورد کند، در جا ايستاد. ما سه نفر با ترس و لرز آهسته از ماشين پياده شديم و کنار جاده در دامنهي کوه نشستيم و بسيار مضطرب و وحشتزده بوديم هر ماشيني که ميرسيد و اين منظره را ميديد با شدت و تعجب و شگفت به ما ميگفت: چه کرديد که اين گونه نجات يافتيد؟ بعد از اين که مقداري آرامش يافتيم سوار شديم و به منزل باز گشتيم.
يکي از رفقاي مسيحي به من گفت: آن که صدايش زدي و به فرياد ما رسيد کيست؟ گفتم: يکي از امامان ماست. ديگر رفيق مسيحي گفت: در خانهي ما هر گاه کار
[ صفحه 578]
مشکلي و محالي پيش آيد که از وسائل عادي مأيوس شويم، به همين ابوالفضل شما رجوع ميکنيم و نجات خود را و رهايي مشکل را از او ميخواهيم و نجات مييابيم.
يک روز از مادرم پرسيدم اين شخص کدام يک از بزرگان مسيحيت است؟ گفت اين آقا يکي از امامزادگان مسلمين است. حالا پدر براي من بنويس که امام است يا فرزند امام؟
|