راجه صاحب (پادشاه) آف کتوارا گرفتاري‏يي در دادگستري داشت، به درگاه حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام توسل جست، پس از مدتي مشکلش حل شد و نذر خود را انجام داد و در تعميرات جديد درگاه شرکت نمود. چشم شهلا باز کن چشم شهلا باز کن آخر منم اي شير من‏ عرصه‏ي ميدان برادر جاي خواب ناز نيست‏ با دل خونين لب سوزان و زخم بي‏حساب‏ همچو خوابيدن برادر در خور شهباز نيست‏ سير کردن در دو گيتي در هواي عاشقي‏ جز تو هرگز جان من بي‏بال و پر پرواز نيست‏ گر هزاران آدم و حوا سرآرد از زمين‏ بار ديگر عاشقي مانند تو جان باز نيست [1] . [ صفحه 557]

[1] سروده‏ي حجة الاسلام بصيري خوئي.