اين نوشتار کوتاه بنا به خواسته‏ي مؤلف محترم کتاب چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام مرقوم شد. الأحقر محمد صادق اميدواري خراساني اول ربيع الثاني 1422 قمري مطابق با 2 / 4 / 80 شمسي حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام در روز عاشورا به مصائبي گرفتار شد که در حق شهيدي از شهداي کربلا شنيده نشده است. خوردن تير به چشم نازنين حضرتش، بريده شدن دو دست مبارکش، خوردن عمود آهنين بر فرقش در حالي که وسيله‏ي دفاعي وي يعني دست‏هاي مبارکش بريده بود، خجلت فراوان و تأثرهاي وجداني و عاطفي در موفق نشدن در آوردن آب براي خيمه‏ها، و اطفال تشنه کام، و... مصيبتي که هم اکنون برايتان نقل مي‏کنم. [ صفحه 66] شايد تا حال کمتر در مقتلي ديده و يا از واعظي شنيده باشيد. البته ممکن است بعضي با اين مصيبت بزرگ آشنا باشند، و آن سر کوچک بودن قبر نازنين آن حضرت را - با وجود رشيد بودن قد شريفش - کشف مي‏نمايد. اين مصيبت را صاحب کتاب دعائم الاسلام قاضي نعمان مغربي، متوفي 363 ق در کتاب خود: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، جزء سيزدهم، جلد سوم، (چاپ جامعه‏ي مدرسين قم، ص 193) آورده است، که عين عبارات را ملاحظه مي‏فرماييد: ... و قطعوا يديه و رجليه حنقا عليه...؛ ... و دست‏هاي آن بزرگوار و نيز پاهاي آن نازنين را از روي کينه و دشمني بريده و قطع نمودند. و بنا به نقل اين محدث قرن چهارم، در همان صفحه، اين اشعار معروف اثر طبع «فضل» که نسب او به سه واسطه به قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مي‏رسد مي‏باشد: فضل بن محمد بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن علي عليهماالسلام احق الناس أن يبکي عليه اذ [فتي] ابکي الحسين بکربلا اخوه و ابن والده علي‏ ابوالفضل المضرج بالدماء و من واساه لا يثنيه شي‏ء و جاء له علي عطش بماء [1] . [ صفحه 70]

[1] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ج 3، ص 193، چاپ جامعه‏ي مدرسين قم.