حجة الاسلام والمسلمين آقاي سيد شهاب‏الدين حسيني قمي، در نوشته‏اي در تاريخ 8 / 1 / 76 شمسي مرقوم داشته‏اند: پدر بزرگوارم آيت الله آقاي سيد ابوالفضل حسيني، که از عباد و زهاد و علماي کهنسال و بقية الماضين بودند، کرارا براي من به طور خصوصي و نيز در محافل عمومي در زماني که اشخاصي از خودي و برادران عزيزم و ديگران در خدمتشان بوديم، کراماتي از حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام نقل مي‏فرمودند که به طور خلاصه به قسمتي از آنها اشاره مي‏شود: فرمودند: در سن حدود ده سالگي به مرضي صعب العلاج مبتلا شدم که خيلي از آن رنج مي‏بردم. مادرم، که از خانمهاي متدينه و اهل نماز و ذکر و روضه بود، خيلي از کسالت من ناراحت بود و براي من دعا مي‏کرد. [ صفحه 542] يادم هست روزي مادرم به مجلس روضه‏اي که در همسايگي خانه‏ي ما بود رفته بود و من تنها در خانه و با حالت بيماري به سر مي‏بردم. ناگهان ديدم در طرف راست من افراد مهاجمي که تعدادشان حدود 20 نفر بود، با قيافه‏هاي عجيبي در چند قدمي من ظاهر شدند و مي‏خواستند به طرف من حمله کنند که وجود مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام برق‏آسا سوار بر اسبي زيبا و با قامتي رشيد و نوراني ولي دستهاي مبارکشان بريده و زانوهاي مبارکشان از زين و سر اسب بالاتر (همان گونه که وصفشان در کتابها ذکر شده و وعاظ بازگو مي‏کنند) ظاهر شدند و با يک حرکت آن بزرگوار، افراد مهاجم فرار کردند. مجددا از سمت چپ من مهاجمين ديگري که اين بار تعدادشان کمتر بود حمله کردند، که دوباره با يک حرکت و نهيب آن حضرت فرار کردند و باز مرتبه‏ي سوم همان افراد اول از سمت راست حمله کردند که باز هم با نهيب شديدتر آن حضرت فرار کرده و ديگر بازنگشتند و اين جانب مورد عنايت و لطف و بزرگواري آن حضرت قرار گرفتم. مادرم وقتي از مجلس روضه و توسل برگشت و شرح حال خود را برايش بازگو کردم به شکرانه‏ي اين عنايت بزرگ بسيار خوشحال شد. آن عالم وارسته و بزرگوار به دفعات تا کنون مورد توجه عجيب حضرات معصومين ارواحنا فداه قرار گرفته‏اند و از آن جمله ماجرايي است که چندي قبل اين چنين نقل فرمودند: خدمت حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم. آن حضرت محزون و ناراحت بودند. مقام والاي حضرت علي عليه‏السلام به من افتخار همنشيني بخشيده، من مانند فرزند دست بر شانه‏ي مبارکشان گذاشته بودم و آن حضرت براي شفاي دردم کاهو با روغن زيتون آماده مي‏فرمودند، که قاشقي از آن را خوردم و نتيجه‏ي فوري آن را هم ديدم، و اگر کسي بيشتر عاشق و طالب ديدن و شنيدن است بايد حضورا خدمت ايشان رسد تا از بيان گرم و نفسهاي پاکشان استفاده‏ي معنوي و روحاني ببرد. من اين مشاهدات بزرگ و کم نظير را در بسياري از محافل و مجالس علما و بزرگان و روي منبرها و در همه جا و هميشه نقل کرده‏ام و هر کس از هر گروهي شنيده، اشکش جاري شده است و از مقام منيع آن حضرات معصوم طلب حاجت و کمک کرده است. [ صفحه 543]