خطيب بزرگوار حامي و مروج مکتب اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسين حيدري کاشاني فرمودند: يکي از برادران مورد اعتمادم از قول عبد صالح خدا، مرحوم حاج آقا فخر تهراني نقل کرد که در سال 1360 شمسي در خدمت حضرت آية الله العظمي حاج سيدرضا بهاء الديني جايي مي‏رفتيم. در مسير قصابي گوسفندي را خوابانيده بود ذبح کند، آقا با سرعت جلو رفت، دست مرد قصاب را گرفت و قيمت گوسفند را داد و فرمود: او را بگذاريد محرم براي حضرت ابوالفضل عليه‏السلام سر ببريد. قصاب هم پذيرفت. بعد آقا به من فرمود: گوسفند گريه مي‏کرد و مي‏گفت من نذر حضرت ابوالفضلم. اين‏ها مي‏خواهند مرا در عروسي سر ببرند. [1] . کتاب شريف چهره‏ي درخشان حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام را که کتابي مفيد و سودمند است مؤلف محترم در جمع آوري آن زحمت فراواني متحمل شده عيد غدير سال 1417 هـ برابر با 1376 ش مطالعه مي‏کردم، کرامات متعدد و بسياري که از آن وجود مبارک بروز و ظهور کرده، مرا به درخواست از حضرتش مشغول نموده گفتم: کرامت کن به ما عباس عباس‏ بده ما را شفا عباس عباس‏ نموده قلب ما را تيره و تار معاصي خدا عباس عباس‏ چنان در کفر و عصيانم که گوئي‏ ندارم من حيا عباس عباس‏ ز بي دستي چو شد کار تو مشکل‏ شدي مشکل گشا عباس عباس‏ جوانمردان عالم را تو دادي‏ ز خود درس وفا عباس عباس‏ ندارد عالم ايجاد چون تو توئي رمز صفا عباس عباس‏ چو دادي جان خود را بهر جانان‏ به جان کردي تو جا عباس عباس‏ به مولايت که مولاي دو کون است‏ ز اصحاب کسا عباس عباس‏ [ صفحه 505] نگاه مرحمت بنما به مخلص‏ بود کلب شما عباس عباس‏ وفاي سگ اگر او را نباشد به او بنما عطا عباس عباس‏ مس او با نگاهي کيميا کن‏ تو را حق خدا عباس عباس‏ کرم بنما تن و جانم فدايت‏ مران از خود گدا عباس عباس‏ در تاريخ 20 ذي الحجه 1417 هـ مطابق با 8 / 2 / 1376 ش صبح با ياد و ذکر حضرت ابوالفضل با يا اباالفضل گفتم: سرو جانم فدايت يا اباالفضل‏ بنازم من وفايت يا اباالفضل‏ نديده چشم گردون در همه دهر صفايي چون صفايت يا اباالفضل‏ زمين و آسمان و پهنه‏ي آن‏ بود خوان عطايت يا اباالفضل‏ هزاران لعن بر آنها که بودند پي جور و جفايت يا اباالفضل‏ مريض جسمي و روحي است مخلص‏ اميد او شفايت يا اباالفضل‏ مران ما را از دربار رفيعت‏ محبان کن رعايت يا اباالفضل‏ در آن روزي که وانفسا بلند است‏ تو ما را کن شفاعت يا اباالفضل‏ به جان تشنگان سقا تو ما را به محشر کن سقايت يا اباالفضل‏ بود چشم اميد ما به سويت‏ از اول تا نهايت يا اباالفضل‏ حسين حيدري کاشاني‏ تخلص به مخلص‏

[1] سيري در آفاق زندگاني آية الله العظمي سيد رضا بهاء الديني، نوشته حيدري کاشاني، ص 358.