جناب آقاي احمد مهربخش نقل مي‏کند: در سال 1375 شمسي براي خريد دستگاه چاپ سه بار به مسکو سفر کردم. در سفري براي خداحافظي به خدمت آية الله سيد محمدباقر موحد ابطحي اصفهاني مشرف شدم تا از راهنماييهاي ايشان بهره‏مند گردم. ايشان قرآن‏هايي با ترجمه روسي به من دادند تا به مردم آن سامان اهدا کنم. يک جلد آن را به آقاي «نيکوااينومنيچ» مدير کل شرکت سازنده‏ي دستگاه چاپ اهدا کردم. در سفر بعد وقتي مرا ديد بسيار اظهار خوشبختي کرد و گفت: من و همسرم که رئيس آموزش و پرورش است، مرتب اين کتاب را مطالعه مي‏کنيم و نکته‏هاي بسيار با عظمتي را از اين کتاب درک کرديم. اين قرآن براي ما بسيار مورد توجه و احترام بوده است. اين دوست ما مي‏نويسد: اي کاش افراد خيرخواهي اقدام به چاپ و نشر اين کتاب در روسيه مي‏نمودند. در سفر سوم در مسکو مشکل اداري برايم پيش آمد. نزد رئيس اداره رفتم، وقتي وارد اتاق شدم، چشمم به چيز عجيبي افتاد: روي ميز رئيس يک پنجه برنجي که روي او نوشته شده بود «علمدار ابوالفضل» قرار داشت. ابتدا حدس زدم آن را به عنوان يک شي‏ء زينتي روي ميزش گذاشته، ولي بعد از آن سؤال کردم، جواب داد: من شيعه هستم و معجزه و کرامت‏هاي بسياري از آن حضرت ديده‏ام، اين پنجه را به خاطر همين امر به همراهم دارم. وقتي اطلاع از حال من و تشيع و علاقه‏ام به «حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام» پيدا کرد، احترام فوق العاده‏اي به من گذاشت و در هر مشکلي که داشتم چنان کمکم مي‏کرد که اين مختصر گنجايش شرحش را ندارد. آري در کشوري که 70 سال از هرگونه تبليغ مذهبي محروم بوده است، ائمه معصومين و اولادشان عليهم‏السلام اين چنين براي افراد مستعد جلوه‏گري مي‏کنند و صراط مستقيم حق را پيش رويشان مي‏گذارند. [1] . [ صفحه 504]

[1] کرامات العباسيه، ص 235.