حاجي رضا خرميان که از متدينين کربلا و پيوسته ملازم مجالس حضرت سيد الشهدا عليهالسلام است نقل کرد: شبي پس از خاتمهي مجلس حضرت سيدالشهدا عليهالسلام متوجه خانه بودم. در سر راه گذرم بر در صحن حضرت ابوالفضل عليهالسلام افتاد، ديدم زائري عرب در حالي که نان و کباب بر روي دست دارد در صحن حضرت ابوالفضل عليهالسلام ايستاده در حالي که درب بسته است و او در ميزند. نزديک رفتم و به او گفتم: مگر در خانهات را ميزني؟ او پاسخ داد زن و بچهام داخل صحن هستند و من آمدم براي آنها نان و غذا تهيه کنم با در بسته مواجه شدم. من گفتم: اينها در وقت معين در را ميبندند و ميروند و الآن پاسي از شب گذشته و امکان باز کردن در نيست. سرانجام من گذشتم در حالي که او در را ميکوبيد.چند قدمي که رد شدم صداي باز شدن در صحن را شنيدم برگشتم، ديدم بله در باز شد و دوباره بسته
[ صفحه 489]
شد. معمولا صبحها به حرم مطهر امام حسين عليهالسلام و حضرت ابوالفضل عليهالسلام مشرف ميشوم. صبح روز بعد در جست و جوي همان زائر بودم که چگونگي باز شدن در را از او جويا شوم. آمدم ديدم سيني که در آن نان و کباب بود بر بالين سر خانوادهاش است. پرسيدم: چگونه در باز شد؟ گفت: من فقط باز شدن و بسته شدن را ديدم و کسي را نديدم. شک و ترديدي نيست که عنايت اين خانواده شامل دوستان ميشود. اين قضيه را جناب آقاي حاجي رضا خرميان در کربلا شاهد بوده است.
علياکبر قحطاني
|