آية الله آقاي حاج سيد ضياء الدين اماميفر دزفولي دامت برکاته طي نامهاي به دفتر انتشارات مکتب الحسين عليهالسلام نوشتهاند:
مادر اين جانب روزگاري به مرض سرطان گرفتار شده بود. به پزشکان بسياري براي معالجه ايشان مراجعه کرديم، اما معاجله نشد.
اين جانب مانند ديگر اعضاي خانواده در فکر بودم که چه کنيم که مادرمان بهبودي حاصل کند و شفا يابد تا اينکه در نظرم آمد که حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام باب الحوائج است. لذا با قلبي شکسته در حالي که اشک در چشمانم حلقه زده بود شفاي مادرم را از آن بزرگوار طلب نمودم و گفتم چنان که مادرمان شفا يابد گوسفندي ميخرم و به نام حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس عليهالسلام ميان فقرا تقسيم ميکنم. بحمدالله طولي نکشيد که مادر ما شفا يافت. ما هم گوسفندي خريديم و ذبح کرديم و به نام آن بزرگوار در بين مردم مستحق تقسيم کردم.
گره گشايي ابوالفضل مظهر حي ودود
همان که در لشکر حسين عزادار بود
به راه مولاي خود جان به خدايش سپرد
نقش، محبت خود ميان دلها نمود
حاج سيد ضياء الدين اماميفر دزفولي
|