4. نقل ميکنند: هنگامي که بشير وارد مدينه شد و خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را اعلام کرد و زن و مرد مدينه به طرف دروازه شهر حرکت کردند در بين آنها امالبنين عليهاالسلام هم بود که به استقبال کاروان حسيني به سمت دروازه آمد. وقتي خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را شنيد بيهوش شد روي زمين افتاد. در اين بين اهلبيت امام حسين عليهالسلام به منزلهاي خود وارد شدند و زينب عليهاالسلام فرمود: نميخواهم امروز نزد من آيد مگر زني که عزيزي را در کربلا از دست داده باشد. آنگاه در منزل خود جلوس فرموده، به فضهي خادمه دستور داد که دم در باشد.
وقتي امالبنين عليهاالسلام به هوش آمد، از زينب کبري عليهاالسلام و اهلبيت امام حسين عليهالسلام سؤال کرد. به او خبر دادند که به منزلهاي خود رفتند.
از طرفي در حالي که اهلبيت مشغول گريه و زاري بودند ديدند که کسي در را ميکوبد. فضه گفت: چه کسي در ميزند، همانا خانم من زينب عليهاالسلام نميخواهد زني نزد او بيايد مگر زني که عزيزي را در کربلا از دست داده باشد.
[ صفحه 59]
امالبنين عليهاالسلام به او فرمود: به خانم خود زينب عليهاالسلام بگو من هم شريک اودر اين عزا هستم و ميخواهم نزد او بيايم تا او را در اين عزاداري ياري کنم چون من خودم همانند او در مصيبت هستم.
وقتي فضه اين جريان و گفتگو را به حضرت زينب عليهاالسلام عرض کرد، فرمود: از او بپرس که چه کسي است که در مصيبت مانند من است؟ بعد فرمود: اگر گمانم درست باشد بايد امالبنين عليهاالسلام باشد.
فضه دم در برگشت و عرض کرد: خانم من ميفرمايند تو چه کسي هستي که در مصيبت همانند من هستي؟
فرمود: من مادر فرزند از دست داده، مادر مصيبت بزرگ هستم.
عرض کرد: واضح بيان کن. فرمود: زن محزون ميباشم که صاحب فاجعهي کبراست. عرض کرد: برايم نيکو بيان کن که چه کسي هستي؟
فرمود: آيا مرا نشناختي، من امالبنين هستم.
عرض کرد: همانا خانم من درست حدس زد و به خدا قسم تو همانگونه که ميگويي مادر مصيبت عظما و فاجعهي کبرا هستي.
آنگاه فضه در را به روي او باز کرد. وقتي امالبنين عليهاالسلام وارد شد زينب عليهاالسلام به استقبال او شتافت و او را در بر گرفت و گريه کرد و فرمود: خدا اجر تو را در مصيبت چهار فرزندت زياد کند.
امالبنين عليهاالسلام عرض کرد: و شما هم خداوند اجر تو را در مصيبت امام حسين عليهالسلام و چهار فرزندت زياد کند و امالبنين عليهاالسلام هم گريه کرد و هر کسي که در آنجا حضور داشت گريه کرد. [1] .
|