بسم الله الرحمن الرحيم
(بقيت الله خير لکم ان کنتم مؤمنين) [1] .
«آنچه خداوند براي شما باقي گذارده، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد».
«به مردم بگو: به اين مکان - مسجد مقدس جمکران - رغبت کنند و آن را عزيز دارند».
آشنايي با مسجد مقدس جمکران
مسجد مقدس جمکران در 6 کيلومتري شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذيراي زائراني از نقاط مختلف ايران و جهان ميباشد. اين مکان مقدس، تحت توجهات و عنايات خاصه حضرت بقية الله الأعظم - ارواحنا فداه - قرار دارد و آن حضرت از شيعيانشان خواستهاند که به اين مکان مقدس روي آورند؛ چرا که اين مکان، داراي زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمينهاي ديگر برگزيده است.
لذا سزاوار است که زائران عزيز، از برکات اين مکان مقدس، حداکثر استفاده را ببرند و مراقب باشند که مسائل فرعي توجهشان را به خود جلب نکند و خود را در برابر حضرت مهدي (ارواحنا فداه) حاضر ببينند و از انجام اعمالي که قلب مبارک آن حضرت را آزرده ميسازد خودداري کنند.
شايان توجه است که علما و شيفتگان آن حضرت استفادههاي فراوان از اين مسجد مقدس بردهاند. بنابراين، سعي کنيد در اين مکان مقدس، لحظاتي را با آن عزيز خلوت کرده و خالصانه براي ظهور مقدس حضرتش دعا کنيد؛ چرا که بر طرف شدن گرفتاريها تنها با ظهور آقا امکانپذير است.
[ صفحه 465]
الف: تاريخچهي مسجد مقدس جمکران
شيخ حسن بن مثله جمکراني ميگويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هجري قمري در خانهي خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتي از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار کردند و گفتند:
«برخيز و مولاي خود حضرت مهدي عليهالسلام را اجابت کن که تو را طلب نموده است».
آنها مرا به محلي که اکنون مسجد جمکران است آوردند. چون نيک نگاه کردم، تختي ديدم که فرشي نيکو بر آن تخت گسترده شده و جواني سي ساله بر آن تخت، تکيه بر بالش کرده و پيرمردي هم نزد او نشسته است. آن پير، حضرت خضر عليهالسلام بود که مرا امر به نشستن نمود. حضرت مهدي عليهالسلام مرا به نام خودم خواند و فرمود:
«برو به حسن مسلم - که در اين زمين کشاورزي ميکند - بگو: اين زمين شريفي است و حق تعالي آن را از زمينهاي ديگر برگزيده است، و از اين پس نبايد در آن کشاورزي کند».
عرض کردم: يا سيدي و مولاي! لازم است که من دليل و نشانهاي داشته باشم وگرنه مردم سخن مرا قبول نميکنند!
آقا فرمودند:
«تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانههايي براي آن قرار ميدهيم، و همچنين نزد سيدابوالحسن - يکي از علماي قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمين به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در اين زمين مسجدي بنا نمايد.
به مردم بگو: به اين مکان رغبت کنند و آن را عزيز دارند و چهار رکعت نماز در آن بگزارند.
دو رکعت اول: به نيت نماز تحيت مسجد است، در هر رکعت آن يک حمد و هفت بار (قل هو الله أحد) خوانده ميشود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند.
[ صفحه 466]
ب: نماز حضرت صاحب الزمان عليهالسلام
دو رکعت دوم: به نيت نماز امام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خوانده ميشود، بدين صورت که سورهي حمد را شروع کرده و آيه (اياک نعبد و اياک نستعين) صد مرتبه تکرار ميشود و بعد از آن بقيهي سورهي حمد خوانده ميشود، و سپس سورهي (قل هو الله أحد) را فقط يک بار خوانده و به رکوع رفته و ذکر «سبحان ربي العظيم و بحمده» نيز هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار ميشود.
رکعت دوم را نيز به همين ترتيب ميخواند. چون نماز به پايان برسد سلام داده شود، يک بار گفته ميشود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا عليهاالسلام خوانده شود و سپس به سجده رفته و صدبار بگويند: (اللهم صل علي محمد و آل محمد).
آن گاه امام عليهالسلام فرمودند: «هر که اين دو رکعت نماز را در اين مکان - مسجد جمکران - بخواند، مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد».
چون به راه افتادم، چند قدمي هنوز نرفته بودم که امام عليهالسلام دوباره مرا فراخواندند و فرمودند:
«بزي در گلهي جعفر کاشي است، آن را خريداري کن و بدين مکان بيا و آن را بکش و بين بيماران انفاق کن؛ هر بيماري که از گوشت آن بخورد، حق تعالي او را شفا دهد».
حسن بن مثله ميگويد: من به خانه برگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اين که نماز صبح را خوانده و به سراغ «علي المنذر» رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتيم. در آن جا زنجيرههايي را ديديم که طبق فرمودهي امام عليهالسلام حدود بناي مسجد را نشان ميداد.
سپس به قم نزد «سيد ابوالحسن رضا» رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمکران هستي؟ به او گفتم: بلي! خادم گفت: سيد از سحر در انتظار تو است. آن گاه به درون خانه رفتيم و سيد مرا گرامي داشت و گفت: اي حسن بن مثله! من در خواب بودم که شخصي به من گفت:
«حسن بن مثله، از جمکران نزد تو ميآيد، هر چه او گويد تصديق کن و بر قول او
[ صفحه 467]
اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن».
از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. آن گاه من ماجراي شب گذشته را براي وي تعريف کردم.
سيد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم. چون به نزديک روستاي جمکران رسيديم، گلهي جعفر کاشاني را ديديم، آن بز از پس همه گوسفندان ميآمد، به ميان گله رفتم، همين که بز مرا ديد به طرف من دويد، جعفر سوگند ياد کرد که اين بز در گلهي من نبود و تا کنون آن را نديده بودم. به هر حال، آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کردم و هر بيماري که از گوشت آن تناول کرد، با عنايت خداوند تبارک و تعالي و حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) شفا يافت.
ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمين را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانيد. سيد زنجيرها و ميخها را با خود به قم برد و در خانهي خود گذاشت. هر بيمار و دردمندي که خود را به آن زنجيرها ميماليد، خداي تعالي او را شفاي عاجل عنايت ميفرمود. پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها ناپديد شد و ديگر کسي آنها را نديد. [2] .
از سخنان امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف
ما در رسيدگي و سرپرستي شما کوتاهي نکرده و ياد شما را از خاطر نميبريم که اگر جز اين بود دشواريها و مصيبتها بر شما فرود ميآمد و دشمنان، شما را ريشه کن ميکردند. پس تقواي خدا پيشه کنيد و ما را بر رهايي بخشيدنتان از فتنهاي که به شما روي آورده ياري دهيد. [3] .
|