جناب آقاي احمد آقاتولمي حائري فرزند مرحوم حجت الاسلام آقاي شيخ محمد حسن تولمي حائري. پنج کرامت براي نگارنده نقل کردند در اين جا به ترتيب مي‏آوريم. 1. در شب 26 ربيع الثاني سال 1421 قمري مطابق تيرماه 1379 شمسي از مرحوم پدرشان آقا شيخ محمد حسن حائري نقل کردند: در جواني تقريبا مدتي شش ماه بينايي خود را از دست مي‏دهد و يک روز به برادرش آقا عبدالله حائري مي‏گويد: برادر جان، مرا به حرم مطهر حضرت قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام ببر آن جا بگذار، هر وقت صدايت زدم بيا مرا از حرم بيرون ببر. برادرش او را به حرم مطهر حضرت قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏برد، پس از توسل در حرم مطهر، نوري داخل ضريح مطهر حضرت عباس عليه‏السلام مي‏بيند و صدا مي‏زند بيائيد مرا به منزل ببريد او را به منزل مي‏برند و در منزل در اتاق طبقه دوم که قرار داشت مي‏بيند اتاق طرف حرم مطهر حضرت عباس عليه‏السلام برداشته شده و مي‏بيند حضرت عباس عليه‏السلام سوار بر اسبي هستند و پاهاي حضرت [ صفحه 436] که در رکاب و زانوهاي حضرت از گوش‏هاي اسب گذشته و ابروانش از ماه زيباتر است و اين منظره را ما بين آسمان و زمين مي‏بيند سپس حضرت داخل اتاق مي‏شود و مي‏گويد: اين جا بود که ديدم ديوار مقابل هم وجود ندارد. پس از اين جريان، مي‏بينند ديوارها به حالت اول بازگشت و چشمش هم بينايي خود را به دست مي‏آورد. و نگاه مي‏کند که مادرش در آشپزخانه چراغ فتيله‏اي روشن کرده است. مادرش را صدا مي‏زند. و مي‏گويد: مادر چشمانم باز شد. مادر باور نمي‏کند. و مي‏گويد: مادر، مي‏بينم چراغ فتيله‏اي را کجا گذاشته‏اي مادرش چون عرب بود همانند عرب‏ها هلهله مي‏زند. جالب‏تر از آن مي‏گويد: مادر، من از اين جا در طبقه پائين سوزن را مي‏بينم پدر از اتاق مي‏آيد بيرون و مي‏گويد: اين جا غريبه است، چرا هلهله مي‏کند. افراد غريبه طلابي بودند که پدر به آنها درس مي‏داده است. مادر مي‏گويد: الحمدلله چشم‏هاي بچه‏ام باز شده.