مرحوم آيت الله حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي فرمودند به نقل از استادشان در زمان مرحوم آيت الله آخوند ملا کاظم خراساني، معروف شده بود شبهاي جمعه اعراب بدوي که از بيرون ميآمدند به نجف دروازه خود به خود براي آنها باز ميشده حکومت وقت که وهابي منش بود دستور داده بود دروازه را به طور ضربدر آهنکش کنند و پليسها در آن جا کشيک دهند، مبادا شيعيان دست درازي کنند و کليد را به خود فرماندار نجف بدهند تا اعراب بدوي نتوانند بيايند.
مرحوم آيت الله بروجردي به نقل از استادش فرمودند: من ميل به ترشي پيدا کرده بودم، ترشي فروش نزديک ما نبود، کمکم رفتم تا به ترشي فروش نزديک دروازه نجف رسيدم. ديدم سربازان زيادي آنجا هستند و دروازه را آهنکش کردهاند. يک مرتبه يادم آمد فرماندار جديد وهابي است. و اين کار اوست. با خود گفتم: خوب وقتي آمدم تا به چشم ببينم چگونه دروازه خود به خود باز ميشود. مرتبا صداي جمعيت نزديک ميشود، همين طور که نزديک ميشدند ناگهان ديدم لمعه نوري به اندازه هندوانه بزرگي از حرم مطهر بيرون آمد و به آهن کشيها خورده شده و شرطيها افتادند و بيهوش شدند. اين معجزهي عجيب رابه چشم خود ديدم و ايمانم به اميرالمؤمنين علي عليهالسلام قويتر شد.
4 / 4 / 80 شمسي، منصوره سادات بروجردي
شبهاي علي عليهالسلام
علي آن شير خدا شاه عرب
الفتي بود ورا با دل شب
شب ز اسرار علي آگاه است
دل شب محرم سرالله است
شب شنيده است مناجات علي
جوشش چشمهي عشق ازلي
نالههايش چو در آويزهي گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سينهي آفاق شکافت
چشم بيدار علي خفته نيافت
ناشناسي که به تاريکي شب
ميبرد شام يتيمان عرب
[ صفحه 39]
پادشاهي که به شب برقع پوش
ميکشد بار گدايان بر دوش
تا نشد پردگي آن سر جلي
نشد افشا، که علي بود علي
شهسواري که به برق شمشير
در دل شب بشکافد دل شير
شاهبازي که به بال و پر راز
ميکند در ابديت پرواز
عشقبازي که هم آغوش خطر
خفته در خوابگه پيغمبر
پيشوايي که به شوق ديدار
ميکند قاتل خود را بيدار
ماه محراب عبوديت حق
سر به محراب عبادت منشق
ميزند پس، لب او کاسهي شير
ميکند چشم، اشارت به اسير
چه اسيري، که همان قاتل اوست
تو خدايي مگر؟ اي دشمن دوست
در جهاني همه شور و همه شر
ها علي بشر کيف بشر
پيرهن از رخ وصال خجل
کفن از گريهي غسال خجل
شبروان مست ولاي تو علي
جان عالم به فداي تو علي [1] .
|