جناب حجت الاسلام آقاي شيخ ظهير احمد خان افتخاري هندي طي نامهاي به دفتر انتشارات مکتب الحسين عليهالسلام مرقوم داشتهاند:
29 يا 30 جمادي الثاني سال 1420 ق شب تاريک بود. بنده در وطن خود شهر سلطانپور ايالت اترپرديش هند در مراسم عروسي پسر برادرم شرکت کرده بودم. يک مرتبه يادم آمد به عيالم زنگي بزنم. بلافاصله رفتم باجهي تلفن لکنهو خانهي خودم زنگ زدم به خواهرم گفت: همه خوب هستند فقط زن شما را بردند زايشگاه که بچه به دنيا بيايد شما زودتر برگرديد. بلافاصله بعد از چند دقيقه سوار اتوبوس شدم و خود را رساندم به منزل در لکنهو و سپس به زايشگاه رفتم. از خانم دکتر پرسيدم: حال عيالم چه طور است؟ گفت: بايد عيال شما سزاريان بشود و عمل جراحي بکنيم تا بچه سالم به دنيا بيايد، من گفتم: تا حد ممکن شما جراحي نکنيد.
در جواب گفت: ما هم خيلي داريم تلاش ميکنيم. بچه بدون جراحي به دنيا بيايد، اما شما بايد اجازه بدهيد و يا امضا بکنيد که خانم را به اتاق عمل ببريم.
دکترها مشغول و آماده شدند که عمل شروع شود، بنده اين طرف يعني خارج از اطاق عمل جراحي متوسل شدم به اهلبيت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، اسم يکي يکي را ميگفتم و دعا ميکردم، اما وقتي که به اسم شريف حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس عليهالسلام رسيدم و از اين بزرگوار در اين مشکل طلب کمک کردم از آقا کمک ميطلبيدم که يک دفعه پرستار بيمارستان آمد و گفت: آقا مبارک باشد و مژده بده دختر زيبا و خوشگل شما به دنيا آمد. من خيلي خوشحال شدم. اين روز مصادف بود با روز اول رجب روز ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر عليهالسلام. اين کرامت بزرگ برايم از حضرت قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس عليهالسلام که فراموش شدني نيست.
شهر لکنهو هندوستان، ظهير احمدخان افتخاري
[ صفحه 345]
|