حافظ ابونعيم اصفهاني و ديگران با ذکر سند از يزيد بن عمر بن مورق نقل نموده که گفت: هنگامي که عمر بن عبدالعزيز - خليفه اموي - در شام به مردم بذل و بخشش مي‏کرد من حاضر بودم و به نزد او رفتم، پس از من پرسيد: تو از چه‏ [ صفحه 30] گروهي باشي؟ گفتم: از قريش. گفت: از کدام قبيله‏ي قريش. گفتم: از بني‏هاشم. پس قدري سکوت کرد و گفت: از کدام بني‏هاشم؟ گفتم: مولاي علي - يعني غلام آزاد شده‏ي علي يا دوست علي -. گفت: علي کيست؟ پس من سکوت کردم، آن‏گاه دستش را بر سينه‏ي خود گذارد و گفت: من هم والله مولاي علي بن ابي‏طالب (کرم الله وجهه) هستم. سپس گفت: حديث کردند مرا گروهي که خود شنيده بودند که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‏گويد: «من کنت مولاه فهذا فعلي مولاه». آن گاه از مزاحم - متصدي امور مالي‏اش - پرسيد: به امثال اين مرد چه اندازه داده مي‏شود؟ گفت: صد يا دويست درهم. عمر بن عبدالعزيز گفت: به او پنجاه دينار عطا کن. و به روايت ابوداود گفت : به خاطر ولايتش نسبت به علي بن ابي‏طالب شصت دينار بده. سپس گفت: به شهر خود برگرد، به زودي همان اندازه که به امثال تو داده مي‏شود به تو هم داده خواهد شد. [1] .

[1] حلية الأولياء، 5 / 364.