جناب حجت الاسلام آقاي شيخ علي ميرخلف‏زاده در کتاب کرامات العباسيه (ص 77) اين گونه نقل مي‏کند: جناب حاج آقاي هاشم‏زاده اصفهاني فرمود: مرحوم بناني (ره) روح پدر مرحوم آقاي صغير (ره) را احضار مي‏کند. آقاي صغير مي‏فرمايد: از روح پدرم سؤال کن که اين شعرهايي که من براي خاندان عصمت و طهارت عليهم‏السلام گفته‏ام آيا در عالم برزخ براي شما نتيجه‏اي داشته يا نه؟ روح پدر مرحوم صغير گفته بود: بلي، بابا يک ماده تاريخ براي حضرت اباالفضل عليه‏السلام گفته بودي که وقتي به اين عالم آوردند تو مرا در بين تمام اموات سرافراز کردي. يک تکه شعر از آن شعرهاي ماده تاريخ که بر در صحن و حرم حضرت قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس عليه‏السلام نوشته اين است: زد صغير اصفهاني بهر تاريخش رقم‏ دردها بر درگه ماه بني‏هاشم دواست‏ دستي به دامانت زنم اي مهربان ابوالفضل‏ از مرحمت لطفي نما بر شيعيان ابوالفضل‏ ما عاشقان کربلاييم اي مه تابان‏ جوييم همه راهش ز تو با صد فغان ابوالفضل‏ دستت جدا شد از بدن در راه مقصد اي دوست‏ آسان کني هر کار سخت از دست جان ابوالفضل‏ از چشمه‏ي فيضت بسي سيراب گشته اي عجب‏ ما هم بدين حسرت دمادم ناتوان ابوالفضل‏ تا حق خدايي مي‏کند روشن چراغ دين است‏ پروانه سان جمعي ز سوزش هر زمان ابوالفضل‏ نام حسين و کربلا آتش زند به جانم‏ سوزد اگر ريزم زغم اشکي به جان ابوالفضل [1] . [ صفحه 304]

[1] گلشن راز، ص 52.