ايوان طلا ايواني است وسيع که در جلوي گنبد خانهي حرم و مشرف بر صحن شريف است و 320 متر مربع مساحت دارد. از آجرهاي مسي رنگ و طلاکاري شده در نماي آن استفاده شده است. بر پيشاني ايوان قطعهاي مستطيل شکل ديده ميشود که چند بيت به زبان ترکي و با خطي زيبا بر آن نوشته است. يکي از بيتها اين است:
يازدي خلوصي بر له تاريخ کلک فيض
ايتدي بوبار گاهي سلطان حميد تجديد
اين بيت گوياي آن است که ايوان در دوره حکومت سلطان عبدالحميد عثماني تجديد بنا شده است. در کتاب مدينة الحسين آمده است:
ديوار جلويي ايوان، از کف تا ارتفاع دو متر، با سنگهاي مسي رنگ و طلاکاري شده تزيين يافته و آن گونه که از نوشتههاي چپ و راست پيشاني ايوان و مجاور در مياني حرم پيداست، در سال 1309 هـ. ق احترام الدوله همسر ناصرالدين شاه به طلاکاري ايوان اقدام کرده و پس از او آصف محمد علي شاه لکنهوي به پوشش طلاي قسمتهاي باقيماندهي جلو ايوان پرداخته است. مساحت ايوان نزديک به مساحت ايوان حرم امام حسين عليهالسلام است و در زير اين ايوان در قسمت مياني دري مسي گشوده ميشود که 3 متر طول و 2 متر عرض دارد و بر آن اين عبارت نوشته است:
«رجب علي الصائغ ابنالمرحوم فتح الله الشوشتري عام 1355 هـ. ق صاغها النقاش محمد حسن ابنالمرحوم الشيخ موسي کتبها محمد جواد الخطاط». [1] ظاهرا همين شخص دو در نقرهاي ديگر نيز ساخته که در جلوي ايوان و در دو ضلع شرقي و غربي آن به سمت داخل گشوده ميشود». [2] .
بر ايوان طلا و درهايي که از آن يا از مجاورت آن گشوده ميشود، شش کفشداري وجود دارد که سه تاي آن در چپ ايوان قرار گرفته است: اولين کفشداري از آن ورثهي
[ صفحه 256]
سيد سليمان سيد جعفر سيد مصطفي آل طعمه و در اجاهي شيخ حسين معله نجفي است. دومين کفشداري از آن ورثهي برخي از افراد آل لطيف آل قنديل و آل صخني و فعلا در دست عبدالحسين، جعفر و حاج صادق فرزندان محمد علي بن مرزة بن محمد کشوان است و سومين کفشداري ديگر هم که در سمت شرق ايوان قرار گرفته، همه از آن ورثهي سيد امين سيد مصطفي آل طعمه است. سيد محمد حسن آل ضياء الدين توليت حرم نيز دو کفشداري براي خود ايجاد کرده است؛ يکي در شرق و ديگري در غرب ايوان.
از اين ايوان دو در گشوده ميشود که يکي در وسط آن قرار گرفته است و به رواق راه دارد. در اول؛ اين در از جنس نقره است و ابيات زير از شاعر محمد علي يعقوبي بر آن نقش بسته است:
لذ باعتاب مرقد قد تمنت
ان تکون النجوم من حصباه
و انتشق من ثري أبيالفضل نشرا
ليس يحکي الضلال نشر شذاه
غاب فيه من هاشم أي بدر
فيه ليل الضلال يمحي دجاه
هو يوم الطفوف ساقي العطاشي
فاسق من فيض مقلتيک ثراه
و أطل عنده البکاء ففيه
قد أطال الحسين شجوا بکاه
لا يضاهيه ذو الجناحين لما
قطعت في شبا الحسام يداه
هو باب الحسين ما خاب يوما
وافد جاء لائذا بحماه
قام دون الهدي يناضل عنه
و کفاه ذاک المقام کفاه
فاديا سبط أحمد کابيه
حيدر من فدي النبي أخاه
جدد «المرتضي» له باب قدس
من لجين يغشي العيون سناه
انه باب حطة ليس يخشي
کل هول مستمسک في عراه
قف به داعيا و فيه توسل
فيه المرء يستجاب دعاه
به آستانهي بارگاهي پناه جوي که ستارگان آرزو کنند کاش ريگهاي زمين آن باشند.
خود را از بوي خوشي که از آن جا از مضجع ابوالفضل ميوزد و هيچ بويي ديگر آن را همانندي نکند برخوردار کن، در اين خاک بدري از خاندان
[ صفحه 257]
بنيهاشم پنهان شده است، چه بدري که همهي سياهيها و ظلمتها را از ميان برد، او را در روز عاشورا سقاي تشنگان بود، تو نيز از سرشک ديدگانت خاک او را سيراب کن.
آنجا فراوان گريه کن که حسين عليهالسلام از اندوه اوبسيار غمگين گشت و گريست.
آنگاه که بر لبهي شمشير دو دست او از تن جدا شد جعفر طيار نيز نتواند به رتبهي او رسد و او را همانندي کند؛
او باب حسين است و آن که به حرم و پناهگاه او پناه آورد، هيچ گاه ناکام و نوميد نشد،
او به دفاع از امام هدايت برخاست، پيشاپيش او پيکار کرد و دو دستش سپر بلاي او ساخت،
او سبط احمد را فدا شد، آن سان که پدرش علي فدايي برادر خود پيامبر خدا گشت (و به شب هجرت در بستر او خوابيد).
مرتضي براي او دري که باب قدس است نوسازي کرد و با نقرهاي که فروغش ديدگان را خيره کند آراست. اين در، باب آمرزش گناهان است که با چنگ آويختن به حلقهاش هيچ بيمي نيست.
بر اين درگاه به دعا و توسل بايست که در اين جا و به حرمت اين بارگاه، دعاي کسان مستجاب شود.
در وسط اين در کتيبهاي با عبارت: قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: أنا مدينة العلم و علي بابها [3] اين بيت شعر ديده ميشود:
نلت المني فقل به مؤرخا
باب نجاة المذنبين جددا
بدين بارگاه به آرزوي خود رسيدي، آن را ماده تاريخ گوي: باب نجات گنهکاران نوسازي شده است.
گفتني است مصراع اخير باب نجاة المذنبين جددا به حساب ابجد نمايانگر عدد 1354 است که سال ساخت اين دو را نشان ميدهد.
[ صفحه 258]
در دوم؛ اين در نيز از نقره است که به حرم گشوده ميشود و دو لنگه دارد.
بر لنگهي نخست، چند بيت شعر از مرحوم سيد محمد جمال هاشمي به چشم ميخورد. متن آن ابيات چنين است:
با أباالفضل أنت لله باب
رفعت للسماء منک القباب
کعبة المؤمنين حجت اليها
عاطفات فيها الولاء مذاب
و وفود الأملاک تهبط شوقا
لمقام لله فيها اقتراب
کم صلاة لله نعرج فيه
ودعاء في ظله يستجاب
أنت باب الحسين دنيا و أخري
فله منک جيئة و ذهاب
من يزره من غير بابک الغي
حاجزا حوله يقوم حجاب
منک يجري علي الولاء ثواب
بک ينفي عن الموالي عقاب
أنت سر القبول في العمل المقبول
لا ما أتت به الأتعاب
فتحت للجنان بأسمک بابا
شيعة الحق و الوسيلة باب
صنعته بأصفهان فأمسي
تحفة يحتفي بها الاعجاب
حملته اليک تطوي الفيافي
بولاء تضج منه الشعاب
و تناهت بنصبه باحتفال
فيه للدين نصرة و اکتساب
يا أباالفضل ان بابک أسمي
من يحط حده و فيه الحساب
يا شهيد الايمان يومک فخر
للهدي فيک تزدهي الأحقاب
1388 هـ
اي ابوالفضل تو باب خدايي که آسمان به يمن تو گنبدي بلند افراشته است. تو کعبهي مؤمناني و دلها و عاطفههايي به اين کعبه حج گزاردهاند که به ولا و سرسپردگي در آميختهاند،
فرشتگان گروه گروه و به شوق اين بارگاه فرود ميآيند و اين جا توان به بارگاه خداوند تقرب يافته، چه بسيار نمازها که از زير اين گنبد به آسمان فرستاده و چه بسيار دعاها که در سايهي اين سراي اجابت ميشود،
تو در اين سرا و آن سراي باب حسيني که از رهگذر تو توان به او رسيد،
[ صفحه 259]
هر کس از غير طريق تو آهنگ زيارت او کند، پردهاي سنگين بر گرد خويش افکنده است،
از دست فيض تو به سر سپردگان پاداش دهند و به نام تو از بردگان اين کوي کيفر بردارند،
تو را از پذيرفته شدن هر کار پذيرفتهاي، نه آن که راز اين پذيرش رهاورد سختي و تلاش باشد،
شيعيان که طايفهي حقند، براي اين بوستان به نام تو دري ساختهاند و البته اين در بهانه است،
آن را در اصفهان ساختهاند و ارمغان آوردهاند، ارمغاني که هزاران شگفت برانگيزد،
شيعيان اين در را از کوه و بيابان گذرانده و بدين جاي آوردهاند، با عشق و ولايي که آوازهي آن در کوه و دره پيچيده است،
نصب آن را با مجلسي به پايان رساندند و اين ياري دين و مايهي به دست آوردن پاداش الهي شد،
اي ابوالفضل، در بارگاه تو پرآوازهترين دري است که بر آن گناه با همه آن که حسابي دارد فرو ريخته شود،
اي شهيد ايمان، آن روز پرافتخار پايداري تو مايهي افتخار راه هدايت است و نسلها بر آن مباهات کنند.
در پايين اين شعر نيز عدد 1388 هـ. ق که نشان دهندهي سال ساخت اين در است ديده ميشود.
در ميان لنگهي دوم دايرهاي است و در آن چنين نوشته است: أنا مدينة العلم و علي بابها العبد الجاني ابنشمس الدين محمد الاصفهاني محمد علي الحسيني الطباطبائي غفر ذنوبه 1259 هـ. ق.
من شهر دانشم و علي آن را دروازه است. بنده گنهکار فرزند شمس الدين محمد اصفهاني محمد علي حسين طباطبايي که خداي از گناه او درگذرد، 1259 هـ. ق.
[ صفحه 260]
در سمت غرب اين ايوان، دري کوچک مشرف به کشيکخانه وجود دارد و بر لوحهايي مسين که بر اين در نصب شده، بيت زير نوشته است:
بذلت يا عباس نفسا نفيسة
لنصر حسين عز بالجد من مثل
اي عباس، تو جاني گرانبها براي ياري حسين فدا کردي و اين چه ناياب مثلي براي فداکاري است.
به سال 1355 هـ. ق (1936 م) سيد محمد حسن آل ضياء الدين توليت حرم عباس عليهالسلام دري ديگر از جنس نقره براي حرم حضرت ساخت. شيخ محمد حسن ابوالحب أبيات زير را در اين باره سروده است:
شيدت يا ابنالمرتضي باب علا
بها البرايا قد لوت رقابها
فقف عليها خاضعا مسلما
ملتثما من أدب أعتابها
ألا تري الأملاک فيها أحدقت
أضحت علي أبوابه حجابها
باب أبيالفضل سليل حيدر
من فاق أبناء العلي أنجابها
«اي پسر مرتضي، تو دري از درهاي عظمت و سربلندي ساختي که بندگان همه بر آستانهاش سر فرود آوردهاند.
پس تو اي زاير، بر اين در بايست، سلام ده و آستانه از روي ادب ببوس.
آيا نميبيني که فرشتگان بر اين بارگاه حلقه زدهاند و درباناني اينجا ايستادهاند؟
اين باب ابوالفضل فرزند حيدر است؛ کسي که فرزندانش بر همه مهتران برتري دارند.»
سيد محمد بن سيد حسن حلي هم در اين باره شعري گفته و در اين شعر ماده تاريخي به حساب جمل آورده است:
اقول لمن رام باب الرجا
و رام لري الحشا موردا
ألا اقصد أباالفضل فهو المراد
لکل کئيب غدا مقصدا
و فيه و منه بلوغ المني
و في حرم القبر تلقي الندا
و من رام اذ أرخوا «قصده
فبابا أبيالفضل قد جددا
1355 هـ
[ صفحه 261]
هر کس را که باب اميد ميجويد و هر کس را که بر جگر تشنهي خود آبي ميطلبد ميگويم،
هلاث آهنگ ابوالفضل کن که او مراد و مقصد فرداي هر دل آزرده است،
در اين جا و از اين جاست که به آرزوي خود رسند و در اين حرم است که ندايي ميشنوي:
(چونان که ماده تاريخ ميگويم) هر که آرزويي دارد قصد اين آرامگاه کند که درهاي حرم ابوالفضل را از نو ساختهاند.
گفتني است عبارت قصده فبابا ابيالفضل قد جددا به حساب ابجد با عدد 1355 برابري ميکند و اين سال را مينماياند.
شاعر کربلايي، سيد مرتضي وهاب نيز چند بيتي در ماده تاريخ ساخت در حرم آورده است:
قف بباب الله واستشفع اليه
بفتي في کربلا واسي الحسينا
باب خلد حيث في تاريخه
«شيدوا باب أبيالفضل لجينا»
1374 هـ.
بر درگاه خداوند بايست و به آن جوانمردي که در کربلا حسين را همراهي کرد شفاعت جوي،
اين در باب خلد و جاودانگي است که در تاريخ آن گفته شده است: در بارگاه ابوالفضل را از نقره ساختند.
گفتني است عبارت: شيدوا باب ابيالفضل لجينا به حساب ابجد، عدد 1374 را مينماياند.
در کفشداري مقابل دفتر توليت حرم حضرت ابوالفضل عليهالسلام نيز اين دو بيت از شاعر زنده ياد سيد حسين علوي به چشم ميخورد:
لذ بأعتاب أبيالفضل الذي
کأبيه المرتضي يحمي حماه
واخلع النعلين و ادخل صاغرا
و انتزع من قدسه طيب شذاه
به آستانهي ابوالفضل پناه جوي که چون پدرش علي عليهالسلام از ناموس دين دفاع کرد.
[ صفحه 262]
پاي افزار بکن و فروتنانه به درون رو و از جايگاه قدس اين حرم خوش آن را بياب.
|