احمد حنبل و ديگران آوردهاند: هنگامي که گروهي از صحابه، به مکه مشرف شده و در حال احرام بودند، برخي از شکارچيان اطراف کبکي را صيد و طبخ نموده، براي عثمان و همراهانش بردند و چون همراهانش به علت شکار بودن از خوردنش خودداري کردند، عثمان گفت: صيدي است که نه ما شکار کردهايم و نه دستور صيدش را دادهايم و افراد صيد کننده محرم نبودهاند و از اين رو خوردنش مانعي ندارد.
مردي از آن ميان گفت: علي عليهالسلام آن را مکروه ميشمارد.
عثمان کسي را به دنبال علي عليهالسلام فرستاد و حضرتش در حالي که گويا سدر بر بدنش ماليده بود حاضر شد و چون عثمان همان سخن قبلي را تکرار نمود و اميرمؤمنان خشمناک شد، پس عثمان گفت: تو با ما کثيرالخلاف هستي!
اميرمؤمنان فرمود: خدا را به ياد آوريد و کسي که در محضر پيامبر خود شاهد بود (که قطعه گوشتي از گورخر صيد شده براي حضرتش آوردند پس فرمود ما محرم هستيم و تنها افراد محل آن را تناول کنند) شهادت دهد.
در اين موقع دوازده نفر از حاضران مجلس که از صحابه بودند برخاستند و شهادت دادند. به روايت ديگر اميرمؤمنان فرمود: خدا را در نظر آوريد و آن کس که شاهد بود (پنج عدد تخم شترمرغ براي پيامبر آوردند و حضرتش فرمود: ما محرم هستيم و آنها را به افراد محل - غير محرم - بخورانيد) گواهي دهد. پس عدهاي از رجال برخاسته، گواهي دادند.
عثمان که چنين ديد، از جا برخاست و داخل خيمهي خود شد و کبک پخته را براي افراد محل گذارد. [1] .
[ صفحه 25]
|