علامه گنجي شافعي با ذکر سند نقل کرده است که حذيفة بن اليمان عمر بن خطاب را ديدار کرد، پس عمر گفت: اي ابن‏اليمان چگونه به صبح درآمدي؟ حذيفه گفت: مي‏خواهي چگونه به صبح درآمده باشم؟ من به صبح درآمده‏ام در حالي که به خدا سوگند از حق کراهت دارم، فتنه را دوست دارم، بدانچه نديده‏ام شهادت مي‏دهم، موجود خلق نشده را حفظ مي‏کنم، بدون وضو نماز به جاي مي‏آورم، براي من در زمين چيزي باشد که براي خدا در آسمان نباشد. عمر به خشم آمد، اما به سبب کاري که عجله داشت به دنبال آن رود، فورا به راه افتاد و تصميم گرفت بعدا حذيفه را به خاطر اين اعترافات به ظاهر ناهنجار اذيت کند، که در بين راه با علي بن ابي‏طالب عليهماالسلام برخورد، و چون حضرتش او را غضبناک ديد و از وي علت آن را پرسيد، عمر گفت: حذيفه را ملاقات کردم پس چون از وي پرسيدم چگونه به صبح درآمدي؟ پاسخ داد: به صبح درآمدم در حالي که از حق کراهت دارم. علي عليه‏السلام فرمود: راست گفت، او از مرگ نفرت دارد و مرگ حق است. عمر گفت: حذيفه گفت: فتنه را دوست دارم. علي عليه‏السلام فرمود: راست گفت، مال و فرزند را دوست دارد و خداوند در آيه‏ي «انما أموالکم و أولادکم فتنة» [1] از اموال و اولاد تعبير به فتنه فرموده. عمر گفت: يا علي او مي‏گفت: بدان‏چه نديده‏ام گواهي مي‏دهم. حضرت فرمود: راست گفته، به يکتايي خدا و مرگ، و حشر و زنده شدن بعد از مرگ و قيامت و بهشت و جهنم و پل صراط که هيچ کدام را نديده شهادت مي‏دهد (که اين شهادت‏ها هر يک بهترين دليل بر مؤمن واقعي بودن شهادت دهنده است). عمر گفت: حذيفه ادعا کرد آنچه را غير مخلوق است حفظ مي‏کنم. [ صفحه 22] علي عليه‏السلام فرمود: راست گفت، او کتاب خدا - قرآن مجيد - را حفظ مي‏کند و آن مخلوق نباشد. عمر گفت: مي‏گويد بدون وضو نماز به جاي مي‏آورم. علي عليه‏السلام فرمود: راست گويد - مقصودش از کلمه «اصلي» نماز خواندن نيست، بلکه - صلوات بر پسر عمم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرستادن است. (که جايز و غيرمشروط به وضو باشد). عمر گفت: يا علي، حذيفه حرف بزرگ‏تر از اين حرف‏ها مي‏زند. علي عليه‏السلام پرسيد: چه مي‏گويد؟ عمر: مي‏گويد براي من در زمين چيزي باشد که براي خدا در آسمان نباشد. حضرت فرمود: راست گويد او داراي زن و فرزند است و خدا از آن منزه است. عمر - که با شنيدن جواب‏هاي امام و پي بردن به راستي و درستي آنچه حذيفه گفته بود به شگفت درآمد - گفت: کاد يهلک ابن‏الخطاب لولا علي بن ابي‏طالب. [2] . منها بثلاث عشرة و شرکنا في خمس. [3] . براي اصحاب محمد صلي الله عليه و آله و سلم هيجده سابقه (يعني مايه امتياز و برتري بر ديگران) باشد که سيزده عدد آن به علي عليه‏السلام اختصاص داشت و در پنج امتياز ديگر هم علي عليه‏السلام با ما شريک و همسان بود. توضيحا سيوطي و چند نفر ديگر از علماي سني اين روايت را بدين گونه نقل کرده‏اند: الطبراني عن ابن‏عباس قال: «کانت لعلي ثماني عشرة منقبة، ما کانت لأحد من [ صفحه 23] هذه الامة» [4] . براي علي عليه‏السلام هيجده منقبت و مايه امتياز وجود داشت که براي احدي از امت چنين امتيازاتي نبود. بدين ترتيب، بعيد نيست جمله‏ي «فخص علي منها بثلاث عشرة و شرکنا في خمس» جعلي و اضافي باشد و به جاي کلمه‏ي «کانت لعلي» کلمه‏ي «کانت لأصحاب محمد» ساخته و جا اندازي شده باشد. در روايت ديگر چنين است که عمر گفت: دوازده خصلت براي علي عليه‏السلام جمع شده که احدي از سابقين و لاحقين يکي از آن فضايل را ندارند، از آن جمله: 1. در خانه‏ي کعبه متولد شد. 2. اسم او در آسمان تعيين شد. 3. زن او دختر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم و از بهترين زنان عالم وجود بود. 4. پسران او از بهترين فرزندان هستند. 5. عقد او در آسمان بسته شد. 6. عاقد او خدا بود. 7. در حين تولد به صورت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم متبسم گشت و آيات تورات و انجيل و زبور و قرآن را، که هنوز نازل نشده بود قرائت فرمود. 8. لقب اميرالمؤمنين داشت. 9. فصاحت و بلاغت کامل او بود. 10.شجاعت. 11.قضاوت. 12.عبادت او بود. [5] . [ صفحه 24]

[1] سوره‏ي انفال، آيه‏ي 28. [2] کفاية الطالب، باب 57، حديث 2، ص 218.؛ نور الابصار شبلنجي، ص 171، بدون نام حذيفه و ذکر کلمه‏ي «أعوذ بالله من معضلة لا علي بها» به جاي «لولا علي لهلک»؛ نظم درر السمطين، ص 129؛ فرائط المسطين حمويني، ج 1، ص 337، حديث 259، بدون ذکر نام حذيفه. [3] مقتل الحسين خوارزمي، فصل 4، ص 45 و مناقب او اواخر فصل 7، ص 52 و به سند ديگر فصل 19، ص 238؛ فرائد السمطين، 1 / 344، حديث 266؛ نظم درر السمطين، ص 129. [4] صواعق المحرقه، ص 76. [5] مجموعه‏ي زندگاني چهارده معصوم عليهم‏السلام، عمادزاده، جلد اول، ص 395.