پس از ضعف خلفاي عباسي و روي کار آمدن ديلميان، محيط به نفع تشيع و اهل‏البيت عليهم‏السلام عوض شد کشورهاي اسلامي علنا نسبت به آل‏علي عليه‏السلام اظهار ارادت نمودند. اکثر مقابر امامزادگان ايران از حدود 360 هجري قمري به بعد داراي بقعه و بارگاه شد. بناي اوليه امامزاده ابوالعباس عليه‏السلام نيز احتمالا در همان دوره با خشت و گل ساخته شد، تا اينکه در سال 920 هجري قمري در زمان شاه اسماعيل صفوي مقبره‏ي اين امامزاده به همت کدخداي خوراسگان بنام صالح محمد بن شاه شمس‏الدين علي، مشهور به «مبارکشاه» تجديد بنا شد. در ساختمان بنا از سنگ و آجر استفاده شد، و تزئيناتي از قبيل نقاشي و گچ‏بري و مشبک در آن به کار رفت و گنبد آن نيز با کاشي لاجوردي تزيين گرديد. [1] . ساختمان و بارگاه قديمي امامزاده ابوالعباس محمد عليه‏السلام، که خشت و گل و سقف آن شکسته بود، در حدود سال 1340 با موجودي 1701 ريال به سرپرستي اين جانب عباس قدرخواه تخريب شد، سپس از عمق 4 متري زمين پي‏ريزي گرديد و شروع به ساختمان‏سازي گرديد که تاکنون (سال 1377) سي و هفت سال است که کار تجديد بنا بر آن ادامه دارد. کل ساختمان، که در بدو شروع صد متر مربع بود، تدريجا توسعه يافته و بيش از 6 باب خانه خريداري و به آن ضميمه گرديده است. بناي مزبور از لحاظ پيشرفت کار، دقت، سرعت و ظرافت کارهاي هنري، اگر در سطح استان بي‏نظير نباشد بايد گفت کم‏نظير است. کليه‏ي اعضاي هيئت امنا که از اواسط کار تاکنون به اين سمت تعيين شده‏اند، بدون حقوق خدمت کرده‏اند و اجرشان عندالله محفوظ مي‏باشد براي اطلاع جوانان و نوجوانان عزيز، چند نمونه از کرامت‏هاي اين امامزاده‏ي لازم‏التعظيم ذيلا به استحضار مي‏رسد: [ صفحه 131] ساختمان قديم امامزاده از خشت و گل، و به صورت گنبد آسيابي ساخته شده و بسيار سنگين‏وزن بود. بالاي آن يک گنبد مخروطي‏شکل با کاشي فيروزه‏اي ساخته شده بود و ضريحي چوبي و مشبک با قاب تخته‏هاي خيلي نازک روي مرقد قرار داشت. هنگام تخريب سقف، براي اينکه آسيب به ضريح وارد نشود و نشکند، چوب‏بست خيلي محکم با تخته و چوب‏هاي قطور دور ضريح نصب شده بود. کارگران گنبد مخروطي‏شکل کاشي‏کاري شده را برداشتند، و چون سقف شکست‏خورده بود ساعت هم 10 صبح بود، پايين آمدند تا معمار بيايد از وي کسب تکليف کنند. آخرين نفر که پايين آمد، سقف يکمرتبه سقوط کرد چوب بست با همه‏ي محکمي‏اش تکه‏تکه شد و آوارها بدون اين که روي ضريح بريزد دو طرف ضريح قرار گرفت! علي‏القاعده در چنين وضعيتي ضريح بايد خورد مي‏شد و فشار وارد به طرين ضريح که ده‏ها تن بود آن را له مي‏کرد، ولي ضريح هيچ آسيبي نديد. چندين سال قبل از پيروزي انقلاب بعدازظهر پنجشنبه‏اي بود معمار مشغول ساختن سقف زير گنبد بود، فاصله‏ي چوب تا زمين 6 متر بود، کف زمين حاوي مقداري آجر و سنگ و سطل و فرقون و سنگ قبر امامزاده بود و در دست و معمار، آجر و ملات را که توسط قرقره کشيده مي‏شد مي‏گرفت، که ناگهان تخته همراه سطل شن و کارگر و معمار از بالا روي سنگ‏ها سقوط کردند دست معمار مردي مسن و سنگين‏وزن بود که چون ممکن است بستگانش رضايت نداشته باشند نام او برده نمي‏شود ولي سالمندان او را مي‏شناختند و نزديک امامزاده سکونت داشت. کارگر جان به جان‏آفرين تسليم کرد. فورا او را به پزشک برديم، کمک‏هاي اوليه انجام شد آمپول سلوکاتفريا کرامين به او تزريق کردند، کم‏کم نفس به جريان افتاد ولي به اظهار پزشک پايش گردشکن شده بود و چون پيرمرد بود جوشيدن استخوان طول مي‏کشيد. کار بنايي امامزاده تعطيل شد و قرار گذاشتيم تا خوب شدن مشاراليه کار تعطيل شود. به جاي گچ گرفتن پاي شکسته، توسط شکسته‏بند (قصاب) تخته‏بندي شد و شايد باور نکنيد جمعه هفته‏ي بعد، فرد مجروح خود با پاي سالم به حمام محل آمد که ما از خوشحالي همان روز کار را شروع کرديم. [ صفحه 132] از اين نوع کرامتها زياد مشاهده شده که يکي هم مسئله‏ي مالي ساختمان در 30 سال قبل بود که اسکناس صد توماني در امامزاده وجود نداشت و پول قابل توجهي که در آن سال رسيد، و امثال اينها بسيار ديده شده که نوشتن آنها کتاب جداگانه‏اي را مي‏طلبد، والسلام، عباس قدرخواه 9 / 4 / 77 اين شعر در سنگي نوشته شده است مهين حاج نصرالله خان راد که در رتبه سرتيپ خواندش خطيب‏ محمد عليخان ايلخامنيش‏ پدر بود و او آن پدر را عقيب‏ پدر بر پدر ايلخان و بزرگ‏ ز قشقائي و دودمان نجيب‏ شکستي ز سرپنجه چنگ پلنگ‏ دريدي جگر، شير را از نهيب‏ چون روشن روان بود و آزاده‏مرد جوان‏بخت و دانا، اديب و اريب‏ همي کرد آباد جاي خراب‏ بسي داد شوريده دل را شکيب‏ چو سيد محمد عليه‏السلام ز آل‏علي‏ کزو يافت اين بارگه زين و زيب‏ ز ماه بني‏هاشم اين پور پاک‏ جدا از نياکان، بد اينجا غريب‏ بر او ساخت اين دلنشين بقعه را که ماند از او اين بناي عجيب‏ بنايش به تاريخ مشکل گشود به نصر من الله و فتح قريب‏ تصويري از سنگ‏نوشته آرامگاه و به نستعين کل نفس ذائقة الموت و يبقي وجهه لا يدوم الا ملکه کل شي‏ء هالک الا وجهه الحکم له و اليه ترجعون اما بعد راويان اخبار چنين روايت کرده‏اند که بعد از شهادت جناب اباعبدالله الحسين عليه‏السلام از نبيره‏زاده‏ي اولاد اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب عليهم‏السلام از فرزندان حضرت عباس عليه‏السلام يک نفر سيد محمد نام باقي مانده بود و بعد از واقعه کربلا عبور آن حضرت در محال سردسير فارس افتاده بود در تحت جبل به نزديکي قصر کافوري شربت شهادت چشيد و در همان مکان دفن شد از کرامات اين امامزاده وجود دو چشمه مي‏باشد که يکي بالاي سر و ديگري پايين پا جاري است، که حتي در خشکسالي نيز مقدار آب تغيير نمي‏کند که موجب ايجاد منطقه‏اي مصفا و خوش‏آب و هوا شده است [ صفحه 133] هر کس از آن آستانه‏ي مبارکه عبور مي‏کند با خواندن فاتحه عرض ارادت به آن حضرت در نزد خداوند تبارک و تعالي قرب و منزلتي و در نزد جد بزرگوار ايشان روسفيد خواهد بود. مرداد ماه يکهزار و سيصد و شصت و هفت مسوده گرديد، ظهير مسعودي 22 / 5 / 1367. و حرر ذلک من بعد الهجرة النبوية

[1] محقق محترم آقاي حاج نادر قلي نادري راراني.