توفيق افندي اصالتا موصلي بود و به حکم وظيفه در کربلا کارمند دولت بود در اوايل ماه هفتم سال 1961 م دردي در مثانهي خود احساس کرد. به يکي از پزشکان
[ صفحه 87]
متخصص در پايتخت (بغداد) مراجعه نمود، پس از معاينات و بررسيها، پزشک به او خبر داد که سنگ بزرگي در مثانهي او قرار دارد و براي خارج کردن آن راهي جز عمل جراحي وجود ندارد. براي انجام عمل در روز معيني با دکتر قرار گذاشته و او به کربلا برگشت. پس از بازگشت به کربلا در حالت ناراحتي و سختي و افسردگي شديدي قرار داشت به زيارت مرقد امام حسين و برادرش حضرت عباس عليهماالسلام رفت و قبل از اينکه به نزد خانوادهاش بازگردد در راه با جواني روبرو شد که در حرم حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام بين مردم آب نبات پخش ميکرد (تکهاي کوچک از شکر که زرد رنگ است) جوان به او تعارف کرد که بخورد و خود نيز از آن خريده و نذر امالبنين نمايد.
توفيق افندي قطعهاي از آن را خورد و نذر کرد که يک کيلو آبنبات قربة الي الله بين مردم پخش کند تا امالبنين براي حل مشکل او نزد خداوند شفاعت کند و از اين رنج و درد خلاصي يابد.
صبح روز دوم بعد از اين جريان احساس کرد که سنگ مثانهي وي به طور کلي مانع خروج بول شده است. و پس از يک درد و ناراحتي شديد، سنگ از مثانهي او افتاد، به گونهاي که از ديدن آن دچار وحشت شد. آنگاه با شادماني به طرف خيابان رفت و با صداي بلند فرياد زد: الحمد لله، الله اکبر، اي امالبنين از تو تشکر ميکنم! سپس طرف حرم ابوالفضل العباس عليهالسلام رفت و به نذرش عمل کرد. [1] .
|