29. در جنگ بين‏المللي يکي از سرکرده‏ها آمده بود که خزانه و موزه‏ي حرم سيدالشهدا عليه‏السلام را به غارت ببرد. کليددار از دادن کليد به وي خودداري مي‏کند، و او هم اصرار مي‏کند، کليددار ناگزير متوسل به امام حسين عليه‏السلام مي‏شود. شب در عالم خواب امام حسين عليه‏السلام را مي‏بيند که به وي مي‏فرمايد: فردا کليد را ببر روي ضريح مطهر حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام بگذار! وقتي فردا سرکرده‏ي مزبور براي گرفتن کليد مي‏آيد، کليددار مي‏گويد: کليد روي ضريح مطهر حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام قرار دارد، برو و بردار. آن خبيث براي برداشتن کليد با چکمه وارد حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس [ صفحه 651] عليه‏السلام مي‏شود، که ناگهان شمشير او را دو قطعه مي‏کند و جسد پليدش را در صحن مي‏افکند. [1] .

[1] مرحوم اميني افزوده‏اند: اين حقير - اميني - به جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ علي رباني خلخالي سفارش کرده بودم موقعي که کتاب «چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم اباالفضل العباس عليه‏السلام» از چاپ بيرون آمد يک جلد از آن را به حقير بدهد. در شب هشتم ماه محرم‏الحرام 1416 هجري قمري در حسينيه آيةالله العظمي سيد شهاب‏الدين نجفي مرعشي (ره) نشسته بودم که آقاي رباني تشريف آوردند و جلد اول چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم عليه‏السلام را به حقير دادند. حقير روي جلد کتاب را که نگاه کردم، يک عدد دويست و چهل ديدم، گمان کردم قيمت کتاب اين است، لذا دويست تومان را که بابت يک منبر به حقير داده بودند، به ايشان دادم. ايشان گفت: اين پول کتاب نيست و افزودند اگر مي‏خواهي پول کتاب را بدهي بايد هشتصد تومان بدهي. من هم پول کتاب را با کمال اشتياق و طيب خاطر به آقاي رباني دادم. مشغول مطالعه‏ي کتاب بودم به فاصله‏ي پنج دقيقه جناب حجةالاسلام واعظ شهير آقاي شيخ محمدعلي رسولي اراکي تشريف آوردند و مرا صدا زدند. وقتي خدمتشان رفتم، مبلغ پنج هزار تومان پول منبر از دفتر آيةالله العظمي آقاي حاج سيد علي سيستاني (دام ظله) براي حقير آوردند. اين از خود اهل بيت عليهم‏السلام بود. محمدتقي اميني اراکي انجداني.