جناب آقاي حاج عباس جعفرزاده، از اهالي تنگستان از توابع بوشهر نقل کرد: 16. عده‏اي از اهالي بندر بوشهر، با کشتي به طرف بمبئي هند حرکت مي‏کنند و در برگشت از هند به طرف ايران، شخصي در کشتي فوت مي‏کند. نزديکي ساحل يک آبادي وجود داشت. جنازه را مي‏برند که در آن آبادي دفن کنند. در راه، اهالي آن محل با شمشير و نيزه و اسلحه‏هاي مختلف به ايشان حمله کرده و مي‏گويند: ما نمي‏گذاريم جنازه‏ي خود را در اين محل دفن کنيد، زيرا شما کافريد. اين جمعيت، به طور دسته‏جمعي، رو به طرف عراق، به ويژه کربلاي معلي کرده، پس از عرض ارادت به محضر مبارک حضرت ابوالفضل العباس قمر بني‏هاشم عليه‏السلام عرض مي‏کنند: يا اباالفضل العباس عليه‏السلام، آيا سزاوار است که اين مرد که از محبين شما اهل بيت عليهم‏السلام مي‏باشد، به دريا افکنده شود و ماهيهاي دريا او را بخورند؟ راوي نقل مي‏کند: پس از توسل به حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، ناگهان مشاهده کردند که اسب‏سواري در آن بيابان پيدا شد و در حالي که در دستش سرنيزه‏اي بود به آن هندوها حمله کرد و آنان را متفرق کرد. سپس دستور داد که جنازه‏ي خود را دفن کنيد، آنها ديگر برنخواهند گشت. جمعيت جنازه را دفن کردند و با خيال راحت به کشتي برگشتند.