حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ علي‏اکبر قحطاني، از ثقه‏ي معتمد، حاج رضا خرمي کربلايي (که از ملازمين منبر مرحوم حاج شيخ مهدي مازندراني صاحب کتاب معالي السبطين بود) نقل مي‏کند که گفت: 14. شخصي از مجاورين کربلا، پيوسته ملتجي و ملتمس به درگاه حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه‏السلام و حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام بود و از آن بزرگواران گشايشي در امر زندگي مي‏خواست. تا اينکه روزي در مسير راه، چشمش به همياني افتاد که پر از پولهاي رايج آن زمان بود. به نظرش رسيد که از سوي حضرت عنايتي به او شده و آنچه مي‏خواسته نصيب وي گرديده است. هميان را برداشت و راهي منزل شد. اتفاقا پول اين هميان مال عده‏اي از زوار بود که آن را نزد شخصي که وي را امين مي‏دانستند گذاشته بودند. صاحبان پول نزد شخص امين رفتند و از وي پول را مطالبه کردند. آن شخص هر چه التماس کرد که من خبر ندارم، کسي قبول نکرد. تنها راه چاره، متوسل شدن به حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه‏السلام بود. پس از توسل، شب حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام به خواب آن کسي مي‏آيد که هميان را پيدا کرده بود و به وي مي‏فرمايد: فردا اين افراد با اين نام و نشان براي زيارت کنار قبر من مي‏آيند، هميان را ببر و به آنها بده. آن مرد علي‏الصباح مي‏آيد و آنچه را که در خواب از شکل و شمايل زائرين حضرت ديده بود، در بيداري هم مي‏بيند، ولي نفس سرکش مانع مي‏شود که هميان را به آنها بدهد. مجددا شب ديگر باز خواب مي‏بيند که حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام به وي فرمود: فردا زوار صاحب هميان در نزد قبر فرزندم علي‏اکبر عليه‏السلام هستند. هميان را به آنها بده. باز فردا شخص مزبور به حرم حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام مي‏رود و همان گونه که امام حسين عليه‏السلام در خواب به وي فرموده بود مي‏بيند اشخاص مزبور کنار قبر مطهر حضرت علي‏اکبر عليه‏السلام هستند. ليکن باز نفس سرکش مانع مي‏شود که هميان را به صاحبان آن پس بدهد. [ صفحه 637] شب سوم باز در عالم خواب مي‏بيند که حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام همراه حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام با يک هيبت و عظمت خاص حضور دارند و حضرت ابوالفضل عليه‏السلام در حالي که آثار غضب بر چهره‏اش وجود داشته و حربه‏اي در دست دارد، با خشونت به او خطاب مي‏کند که: فردا، صاحبان هميان در کنار قبر من مي‏آيند و هميان را به آنها مي‏دهي!! از خواب بيدار مي‏شود و فردا به حرم حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام مي‏آيد و هميان را به آنها مي‏دهد. و ضمنا حضرت به وي مي‏فرمايد که من کار تو را اصلاح مي‏نمايم. باري، با وعده‏ي حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام حاجت آن شخص برآورده مي‏شود و کارش اصلاح مي‏شود.